تقریبا تمام سایتها و برنامههایی که تا حالا باهاشون کار کردید، از نوع متمرکز هستن مثل دیجیکالا، اسنپ، بانکها و … یعنی مدیریتشون توسط یک تیمِ مشخص انجام میشه و یک سرور مرکزی برای پردازش اطلاعات دارن.
حالا غیرمتمرکز یعنی چی؟ یعنی شبکه یا سیستمی که مدیریتش به جای یک تیم خاص، توسط مجموعهای از اعضای مختلف انجام بشه و پردازش اطلاعات به جای یک سرور مرکزی، توسط عدهی زیادی از کامپیوترها در مکانهای مختلف پردازش بشن، مثل بلاکچین.
رمزارزها از جمله بیتکوین و اتریوم و سولانا، نوعی بلاکچین هستن. بلاکچین مثالی معروف برای یک شبکهی غیرمتمرکزه و از مجموعهای از کامپیوترهای مستقل تشکیل شده، به طوری که اعضای شبکه، بدون وجود یک سرور مرکزی، میتونن با کمک یه سری قوانین خاص، پردازشهای لازم رو انجام بدن و تراکنشها رو تایید کنن.
دیدید چقدر آسون بود؟ یادتون باشه که این مطالب بسیار عمیقتر از این حرفا هستن و اینجا فقط داریم اطلاعاتی میدیم که افراد مبتدی هم بتونن خیلی سریع با الفبای این حوزه آشنا بشن و بتونن گلیم خودشونو از آب دربیارن.
بلاکچین نوعی شبکهی کامپیوتریه که ارتباط اعضا و پردازش و ذخیره اطلاعات به طور غیرمتمرکز انجام میشه. فرقش با شبکهای مثل بانک یا سایت دیجیکالا اینه که پردازشها به جای یک سرور مرکزی، توسط کامپیوترهای مختلفی که بلاکچین رو تشکیل دادن، انجام میشه.
در بلاکچین، هر کامپیوتر که بهش میگیم نود (Node)، یه نسخه از پایگاه داده یا همون بانک اطلاعات شبکه رو پیش خودش نگه میداره. یعنی همه در هر لحظه، تمام اطلاعات تراکنشهای قبلی شبکه رو در اختیار دارن و اینطوری، کسی نمیتونه یواشکی اطلاعات قبلی رو تغییر بده.
اطلاعات جدید چطور به بلاکچین اضافه میشن؟
سازنده بلاکچین مشخص میکنه که مثلا هر ۱۰ ثانیه یا ۱۰ دقیقه یکبار، تراکنشهایی که به شبکه ارسال شدن، بررسی و در صورت موافقت اکثریت اعضا، تایید بشن و به صورت یک بلاک به انتهای بلاکچین اضافه بشن. چون اطلاعات، زنجیروار و پشت سر هم توی بانک اطلاعات نوشته میشن، بهش میگن زنجیرهی بلوکی یا همون بلاکچین.
این عملیات توسط اعضای شبکه انجام میشه و اینجاست که نیاز به یه قانون داریم که مشخص کنه در چه شرایطی، اعضا با هم توافق کنن تا اطلاعات جدید تایید بشن! به این قانون میگیم الگوریتم اجماع!
برای مثال، شبکه بیتکوین از الگوریتم اجماعی به نام اثبات کار یا PoW استفاده میکنه که نیاز به مصرف انرژی زیادی داره. الگوریتم اجماع بعدی، اثبات سهام یا PoS نامیده میشه که مصرف انرژی کمتری داره و خودش چندتا زیر مجموعه با کارکردهای مختلف داره.
جمع بندی: بلاکچین یه شبکهی غیرمتمرکزه که توسط مجموعهای از اعضای مختلف در مکانهای مختلف اداره میشه. همه یک نسخه از اطلاعات شبکه رو دارن و هر چند ثانیه یا چند دقیقه یکبار، طبق الگوریتم اجماعشون با هم توافق میکنن که تراکنشهای جدید به صورت یک بلاک به بلاکچین اضافه بشه.
اگه براتون سخت بود، یکی دو بار دیگه این مطلب رو بخونید. حتما یاد میگیرید و بهتون قول میدیم که جذاب و جذابتر میشه.
حدود ۱۶ سال پیش، فرد یا گروهی ناشناس، توی یکی از شبکههای اجتماعی اون زمان، اعلام کرد یک سیستم پول الکترونیکی از نوع همتا به همتا (یعنی بدون سرور مرکزی) ایجاد کرده، به طوری که فقط کافیه کامپیوترهای مختلف، یه برنامه به اسم بیتکوین رو اجرا کنن. این برنامه طوری نوشته شده که بتونه هر ۱۰ دقیقه یکبار، تراکنشها رو پردازش و نهایی کنه. به همین سادگی.
این فرد ناشناس که خودشو «ساتوشی ناکاموتو» مینامه، پروژه بیتکوین رو در ۳۱ اکتبر ۲۰۰۸، به صورت رسمی توی یک فایل متنی که بهش وایت پیپر (White paper) گفته میشه، به طور کامل معرفی و طرز کارش رو در ۹ صفحه تشریح میکنه و در اینترنت به اشتراک میذاره.
ساعتها میشه در مورد نحوه کار شبکه بیتکوین حرف زد، اما مهمترین ویژگیهایی که داره اینه که:
خیلی جذابه! نه؟
الگوریتم اجماع به قوانینی گفته میشه که مشخص میکنه اعضای یک شبکهی غیرمتمرکز مثل بلاکچین، بر چه اساسی و چطور با هم در ارتباط باشن و بر سر تایید تراکنشها توافق کنن.
این قوانین در زمان ساخت بلاکچین، توسط برنامهنویسها پیادهسازی میشه و یک بخش مهم و زیرساختی از شبکه رو تشکیل میده و در ادامه خیلی سخت میشه توش تغییر اعمال کرد.
بیت کوین، کاربرها رو با الگوریتم اجماع PoW یا اثبات کار آشنا کرد. اما در ادامه الگوریتمهای بهینهتری مثل PoS یا اثبات سهام معرفی شدن که دیگه نیازی به دستگاههای ماینر و مصرف برق و دردسرهای این مدلی نداره.
الگوریتم اثبات سهام بر اساس مدل سپردهگذاری (یا همون استیک Stake) کار میکنه. استیک یعنی اعضای شبکه، مقداری از کوینهای شبکه رو بخرن و سپردهگذاری کنن، تا به اعتبار اون کوینها، بتونن در پردازش و تامین امنیت شبکه مشارکت کنن. شبکه هم در ازای این مشارکت، بهشون پاداش میده.
در حقیقت، اعضای شبکه یه مقدار پول میذارن وسط تا شبکه بهشون اعتماد کنه و اونارو به عنوان عضو بپذیره. حالا هر چی مبلغ استیک یک عضو، بیشتر باشه و رفتار اشتباهی ازش سر نزنه، میزان پاداشی که دریافت میکنه بیشتر خواهد بود. اما اگه عضوی خلاف قوانین شبکه رفتار کنه، جریمه میشه و از مبلغ استیکش کم میشه.
روش اثبات سهام، زیرمجموعههای متنوعی داره مثل:
و بلاکچینها، با توجه به اینکه غیرمتمرکز بودن براشون مهمتره یا سرعت یا امنیت، مدل مناسب خودشونو پیادهسازی میکنند.
کارمزد تراکنش (Transaction Fee) توی بلاکچین مثل همون کارمزد بانکیِ جابهجا کردن پول بین دو حساب مختلفه. با این تفاوت که بانک این وسط داره یه جورایی پول زور میگیره و زیادی خوش به حالش میشه؛ اما در شبکه بلاکچین، هر تراکنش قراره بخشی از فضای محدود در یه بلاک رو اِشغال کنه و کارمزدی که پرداخت میشه، در حقیقت بهای اشغال کردن اون فضاست!
از طرفی، شبکهای مثل بانک، کاملا متمرکزه و میتونه هر جور دلش بخواد، هر حسابی رو که بخواد، بلاک کنه یا تراکنشهای اونو انجام نده؛ اما در فضای بلاکچین که همه چیز غیرمتمرکزه، اگه یه تراکنش طبق قوانین شبکه توسط کاربر ارسال بشه، شبکه نمیتونه اونو پردازش نکنه! توی چنین فضایی، نودها طبق الگوریتم اجماع شبکه، با هم تعامل میکنن، تراکنشها رو پردازش میکنن و شبکه رو زنده نگه میدارن و کارمزد تراکنشها به عنوان منبع درآمد نودهای شبکه در نظر گرفته میشه. (البته این تنها منبع درآمدشون نیست و از پاداش ساخت بلاک هم بهرهمند میشن)
ازونجاییکه فضا غیرمتمرکزه، هر فردی میتونه به شبکه تراکنش ارسال کنه. پس اگه فردی بخواد با ارسال تراکنشهای زیاد و بیخودی، شبکه رو دچار مشکل کنه، باید کارمزد تمام تراکنشارو بپردازه، یعنی حمله به شبکه بهای زیادی خواهد داشت. پس به طور کلی، وجود کارمزد تراکنش، علاوه بر بحث درآمدزایی برای نودها، یک مکانیزم امنیتی هم هست.
توی اکثر شبکههای بلاکچینی مثل اتریوم، به کارمزد تراکنش، گس فی (Gas fee) گفته میشه.
حدود پنج شش سال بعد از تولد بیتکوین، ایدهی جالبی مطرح شد به نام اسمارت کانترکت یا قرارداد هوشمند که میگه میتونیم روی بلاکچین، یه برنامه بنویسیم و مشخص کنیم هر زمان که شرایط اجراش مهیا شد، اجرا بشه. مثلا بگیم وقتی قیمت بیت کوین به فلان عدد رسید، مقداری رمزارز از آدرس A به آدرس B فرستاده بشه.
در حقیقت یه عده نابغه بودن که بلاکچینی رو ساختن که قابلیت اجرای قرارداد هوشمند رو داشته باشه. اسم این بلاکچین رو گذاشتن: اتریوم (Ethereum).
قرارداد هوشمند، میتونه خیلی ساده و یا خیلی پیچیده باشه و خودش شامل چندین قرارداد هوشند دیگه باشه. اجرا شدن یه قرارداد هوشمند، مثل بقیه تراکنشها روی بلاکچین، شامل هزینه میشه و ارسال کنندهی قرارداد باید کارمزد مربوطه رو پرداخت کنه.
همینجا خوبه که بدونیم، قلب تپنده اتریوم و چیزی که باعث میشه بتونیم برنامههای مختلفُ روی چنین بلاکچینی اجرا کنیم، یه سیستم پردازشیه به اسم ماشین مجازی اتریوم یا EVM. این ماشین مجازی میتونه هر نوع عملیات پردازشی رو در یک محیط مجازی اجرا کنه و نتایج قطعی رو برای نوشته شدن در بلاکچین تولید کنه.
به لطف این قابلیتها، میشه روی یه بلاکچین، توکنهای مختلفی ایجاد کرد. تا حالا چندین میلیون توکن روی بلاکچین اتریوم ساخته شدن مثل: آوه (AAVE)، چینلینک (LINK)، یونی سواپ (UNI)، پالیگان (MATIC)، دای (DAI)، میکر (MKR).
برای نوشتن قراردادهای هوشمند در شبکه اتریوم، از زبان برنامهنویسی سالیدیتی (Solidity) استفاده میشه.
همینجا خوبه که بدونیم، به تمام رمزارزهایی که بعد از بیتکوین به وجود اومدن، آلت کوین (Altcoin) یا کوینِ جایگزین گفته میشه که مخفف Alternative coin هست.
تا امروز لقب بیتکوین، پادشاه رمزارزها بوده چون بیشترین ارزش بازار یا مارکت کپ (Market Cap) رو داره و لقب اتریوم، پادشاه آلتکوینهاست، چون از نظر ارزش بازار، بعد از بیتکوین در جایگاه دوم قرار داره.
آدرس بلاکچین که بهش کیف پول یا کلید عمومی هم گفته میشه، یه چیزی شبیه شماره کارت بانکیه. یعنی میشه اونو برای دیگران فرستاد تا بهش رمزارز واریز کنن. به همین ترتیب، برای اینکه بتونیم برای یه نفر رمزارز بفرستیم، باید آدرس کیف پولشو داشته باشیم (یعنی ازش بخواهیم که آدرسش رو برای ما بفرسته.)
آدرس کیف پولهای هر بلاکچین، مختص همون شبکه هستن و اصولا با حرف انگلیسی خاصی شروع میشن. مثلا آدرسهای بیتکوین همیشه به یکی از این ۳ فرم هستن (یعنی یا با عدد ۱، یا عدد ۳ و یا با bc شروع میشن)
1BvBMSEYstWetqTFn5Au4m4GFg7xJaNVN2
3J98t1WpEZ73CNmQviecrnyiWrnqRhWNLy
bc1qar0srrr7xfkvy5l643lydnw9re59gtzzwf5mdq
آدرسهای شبکه اتریوم همیشه با 0x شروع میشن. مثل این:
0x27899fface558bde9f284ba5c8c91ec79ee60fd6
این آدرسا خیلی طولانی هستن و نمیشه مثل شماره کارت بانکی، حفظشون کرد. اما خوبه که برای امنیت بیشتر در زمان تراکنش زدن، چند تا کاراکتر از اول، وسط و آخرش رو توی جایی که این آدرسها را کپی پیست میکنیم، چک کنیم.
نکته مهم: آدرس کیف پولهای تمام بلاکچینهایی که با EVM یا ماشین مجازی اتریوم سازگارن، دقیقا کپیِ آدرس اتریوم هستن. برای مثال، میتونید اینو همین الان چک کنید: برید توی یه کیف پول موبایلی مثل تراست والت. بعد آدرس اتریوم رو با آدرس شبکههایی مثل بایننس، آوالانچ، پالیگان یا فانتوم مقایسه کنید. میبینید که همشون یک آدرس هستن! (یعنی همه با EVM سازگارن)
درس قبلی مربوط به آدرسهای بلاکچین بود که بهشون کیف پول هم گفته میشه. اما اینجا منظورمون از کیف پول، برنامه یا نرم افزاریه که میتونیم باهاش موجودیمون رو ببینیم، رمزارزها رو جابهجا کنیم (یعنی تراکنش بزنیم) و با بلاکچین در تعامل باشیم.
کیف پولهای کریپتویی، دستهبندیهای مختلفی دارن مثل:
در ادامه با همه این کیف پولها آشنا میشیم. فقط قبلش یه نکته خیلی خیلی مهم وجود داره: رمزارزها توی آدرسهای بلاکچینی و روی بلاکچین قرار دارن، تمام برنامههای کیف پول، فقط نوعی رابط کاربری (یا اینتِرفِیس) هستن تا ما بتونیم رمزارزهامونو راحتتر مدیریت کنیم. همین!
کیف پول سخت افزاری:
کیف پول نرم افزاری:
کیف پول سرد و گرم:
سرد و گرم بودن یه اصطلاحه و به این موضوع اشاره میکنه که کیف پول، مستقیم به اینترنت وصله یا نه. مدلهای سرد یا Cold، مستقیم به اینترنت وصل نیستن و اصطلاحا بهشون آفلاین هم گفته میشه. (مثل همون مدلهای سخت افزاری یا مدلهای خیلی قدیمی که کاغذی بودن و الان دیگه منسوخ شدن)
منظور از کیف پول گرم یا Hot Wallet، اینه که مستقیم به اینترنت متصله. مثل اکثر کیف پولهای صرافیها. چون مجبورن مدام درخواستهای واریز و برداشت کاربرهاشونو پردازش کنن و باید آنلاین باشن.
کیف پول حضانتی و غیرحضانتی:
این دستهبندی از قبلیها خیلی مهمتره، چون کاری نداره کیف پول فیزیکیه یا نرم افزاری، بلکه مشخص میکنه کنترل داراییهای کریپتویی در دست کیه؟
کیف پول حضانتی (یا کاستودیال Custodial)، یعنی شرکت سازنده کیف پول، کلیدهای خصوصی مربوط به آدرسهای بلاکچینی رو در اختیار داره، یعنی کنترل پولای ما در دست اون شرکته! عین یه بچه که حضانتش با پدر یا مادرشه! یعنی سرپرستش یه نفر دیگس! (مثل صرافیهای متمرکز)
اما در کیف پول غیرحضانتی (یا نان کاستودیال Non-Custodial)، کلیدهای خصوصی در دست خودمونه. یعنی زمانی که داریم برای اولین بار وارد کیف پول میشیم، بهمون چندتا رمز نشون داده میشه. اینا حکم همون کلیدهای خصوصی رو دارن و فقط و فقط باید دست خودمون باشه (بهترین کار اینه روی کاغذ بنویسیمشون) (نمونه: تراست والت، لجر، متامسک)
دیفای مختصرشده عبارت Decentralized Finance به همین امور مالی غیرمتمرکزه. امور مالی که میدونید یعنی چی؟ مثلا بانکداری، صندوق سرمایهگذاری، سیستم وامدهی و وامگیری، معامله انواع داراییها و … حالا تصور کنید برای هر کدوم از این نمونهها، یه ایده به صورت یه نرمافزار روی یه شبکه غیرمتمرکز (مثل بلاکچین) ساخته بشه. حوزه دیفای از مجموعهای از این برنامهها ساخته شده که انواع سرویسهای مالی را با ساختاری غیرمتمرکز ارائه میدن.
پس دیفای یه زیرمجموعه از فضای بزرگ کریپتو محسوب میشه. این مفهوم اولین بار در تابستان ۲۰۲۰ خیلی سروصدا کرد. در اون زمان یه دفه سروکلهی پروژههای مختلفی پیدا شد که تونسته بودن سرویسهای مالی بازار سنتی رو به فضای جذاب کریپتو وارد کنن. استقبال شدیدی از پروژههای دیفای شد و قیمت توکن این پروژهها سر به فلک کشید.
پلتفرمهای وامدهی و صرافیهای غیرمتمرکز (که در درسهای بعدی کامل معرفیش میکنیم)، دو نمونه پرکاربرد از پروژههای حوزه دیفای هستن. برای مثال کاربرها میتونن رمزارز خودشونو در پروژه آوه (با نماد توکن AAVE) وثیقهگذاری کنن و به اعتبار اون، وام بگیرن (ساختار این نوع وام با اون وام سنتی که همه ما میشناسیم متفاوته و ریزهکاریهای مهمی داره).
همچنین افرادی که سرمایه بیشتری دارن، میتونن به عنوان وامدهنده توی این پلتفرمها فعالیت و از نرخ سود وام، درآمد داشته باشن. (این مورد هم ریزهکاریها و داستانهای خاص خودشو داره)
صرافیهای غیرمتمرکز یا دِکسها، نوع دیگهای از پروژههای حوزه دیفای هستن که در درس 4 بخش بعدی، کامل معرفیشون کردیم.
استیبل یعنی ثابت و پایدار؛ پس استیبل کوین یعنی ارز دیجیتالی که قیمت اون همیشه ثابته.
داستان از این قراره که تا قبل از سال ۲۰۱۵، خرید و فروش ارزهای دیجیتال، فقط با بیتکوین انجام میشد. مشکلی که وجود داشت این بود که هم قیمت بیت کوین و هم قیمت سایر کریپتوها، مدام نوسان میکنه و حساب کتاب ماجرا سخت میشه.
یه شیرپاک خوردهای این ایده به ذهنش میرسه که بیاییم یه توکن بسازیم و سازوکار قیمتگذاریش به طوری باشه که همیشه (یا حداقل بیشتر مواقع) قیمتش ثابت بمونه؛ مثلا همیشه ۱ دلار باشه. اینطوری توی بازار میتونیم همه چیو با دلار خرید و فروش کنیم و کار خیلی سادهتر میشه.
ارز دیجیتال تِتر (Tether) با نماد USDT از اولین پروژههای این مدلی بود که الان پرکاربردترین استیل کوین بازاره. هر ۱ واحد USDT همیشه معادل ۱ دلار ارزش داره.
تا اینجا همه چی خوش و خرم به نظر میرسه، اما ساخت استیل کوین، از نظر فنی، پیچیدگیهای زیادی داره. تصور کنید در فضایی که قیمت هر رمزارز توسط میزان عرضه و تقاضا مشخص میشه، میخواهید چیزی درست کنید که مشابه سایر رمزارزها در بازار معامله بشه، ولی قیمتش از قانون بازار پیروی نکنه! اگه خیلیها حمله کنن تتر بخرن یا برعکس عده زیادی تصمیم بگیرن تتراشونو بفروشن، قیمت تتر نباید از ۱ دلار فاصله بگیره. سختیِ داستان اینجاست!
استیبل کوینها انواع مختلفی دارن و از سیستمهای وثیقهگذاری مختلفی استفاده میکنن. مثلا شرکت سازنده تتر، میگه من به ازای هر یدونه توکن USDT که میسازم و وارد بازار میکنم، ۱ دلار در حساب بانکیم میذارم کنار. (یا معادل ۱ دلار از سایر داراییها مثل اوراق قرضه و سهام و … میذارم کنار). پس وثیقه تتر، پول و داراییهای واقعی هستن.
سوالی که پیش میاد اینه که اگه شرکت سازنده استیبل کوین، همینطوری کیلویی و بدون وثیقه، توکن تولید کنه بریزه بتو بازار، تلکیف چیه؟ پس این وسط، یه سازوکار شفافسازی هم نیازه.
یه استیبل کوین دیگه داریم به اسم دای (DAI) که از اتریوم و سایر ارزهای دیجیتال به عنوان وثیقه استفاده میکنه. البته شرکت میکر دائو، سازنده دای، جدیدا با اسم جدید اسکای (Sky) داره فعالیت میکنه و استیبل کوین جدیدی با نماد USDS راهاندازی کرده که با قوانین پولی جهانی سازگارتر باشه.
خلاصه استیبلکوینها کار پول رایج کشورها رو در فضای کریپتو انجام میدن و با وجود تمام ریسکهایی که دارن، خیلی کاربردی هستن.
فورک (Fork) در انگلیسی یعنی چنگال. در فضای کریپتو وقتی میگیم فورک، یعنی یک نوع تغییر یا بهروزرسانی در شبکهی بلاکچین که ممکنه باعث چند شاخه شدن شبکه بشه؛ مثل نوک چنگال که چند شاخه داره.
فورکها دو نوع دارن: هارد فورک (Hard Fork) و سافت فورک (Soft Fork).
سافت فورک :(Soft Fork) این نوع فورک مثل آپدیتهای نرمافزار گوشیتونه که وقتی نصبشون میکنید، همه چی سر جای خودش باقی میمونه. سافت فورکها تغییرات رو اعمال میکنن بدون اینکه نیاز به ساخت یک زنجیرهی جدید باشه. اصطلاح باکلاسش در بحث نرمافزارها، سازگار با گذشته (Backward Compatible) است. یعنی نودهای قدیمی (قدیمیهای شبکه) هم میتونن با نودهای جدید کار کنن. برای مثال، اگر توی بلاکچین بیتکوین بخوایم اندازه بلاکها رو کوچیک کنیم، این یه سافت فورکه. تغییر اعمال میشه ولی اونایی که هنوز آپدیت نکردن هم میتونن ادامه بدن.
هارد فورک (Hard Fork): این یکی اما فرق داره. هارد فورک یعنی یه تغییر اساسی و بنیادی که دیگه با نسخههای قبلی سازگار نیست. بعد از پیادهسازی یه هارد فورک، نودهای قدیمی و جدید دیگه نمیتونن باهم تعامل داشته باشن و زنجیره به دو بخش مجزا تقسیم میشه. برای مثال، اگه بخوایم توی بلاکچین اتریوم یه تغییر اساسی ایجاد کنیم که قبلا قابل اجرا نبود، مجبوریم از هارد فورک استفاده کنیم. اینطوری دو زنجیرهی مجزا خواهیم داشت که هر کدومشون مستقل عمل میکنن. مثال بارز هارد فورک، انشعاب اتریوم کلاسیک (ETC) از اتریوم (ETH) بود.
در کل، فورکها ابزارهای قدرتمندی هستن که به توسعهدهندههای بلاکچین این امکان رو میدن که تغییرات و بهبودهای لازم رو در شبکه اعمال کنن. فقط باید مراقب باشن که چه نوع فورکی رو انتخاب میکنن، چون ممکنه تأثیرات بزرگ و غیرمنتظرهای داشته باشه!
هَش (Hash) یه نوع تبدیل یا همون “تابع” ریاضیه که یه ورودی (مثلاً یه متن یا داده) رو میگیره و اونو به یه خروجی ثابت با طول مشخص تبدیل میکنه. اما نکتهی جالبش چیه؟ تا زمانی که ورودی این تابع ثابت باشه، خروجی هَش همیشه و تا قیامت، ثابت خواهد بود. از طرفی، حتی اگه یه نقطه توی ورودی تغییر کنه، خروجی کاملاً متفاوت میشه! اگه دوس داشتید، میتونید خودتون ازین لینک تست کنید خیلی جذابه.
توی دنیای کریپتو، هش یه ابزار خیلی مهم و پایهایه. مثلا در فرآیند استخراج بیتکوین، هشها نقش بسیار حیاتی ایفا میکنن. ماینرها (Miners) با استفاده از قدرت پردازش دستگاهشون، دنبال یه هش خاص میگردن که شرایط خاصی رو داشته باشه. این فرآیند به نوعی شبیه حل کردن پازلهای پیچیدهست همچنین تابع هش، در ساخت کلیدهای عمومی و خصوصی کاربرد زیادی داره.
استفاده از هشها توی دنیای دیجیتال هم زیاده؛ مثلا برای تأیید صحت دادهها یا فایلها. به این معنی که اگه شما از یه فایل دیجیتالی (مثل یه عکس یا سند) هش بگیرید، میتونید مطمئن باشید که هر وقت دوباره از اون فایل هش بگیرید، نتیجه همون هش اولیه میشه. حالا اگه کسی حتی یک بیت از اون فایل رو تغییر بده، هش جدید دیگه مطابقت نخواهد داشت. این یکی از دلایل استفاده از هشها برای اطمینان از عدم تغییر در دادههاست.
در نتیجه، هش یه تابع ریاضی قویه که توی خیلی از فرآیندهای دیجیتالی، امنیتی و بهخصوص کریپتوکارنسی کاربرد داره. به زبون ساده، هش مثل یه اثر انگشت دیجیتالی برای دادهها و فایلهاست که باعث میشه بتونیم صحت و تغییرات رو با دقت و اطمینان بیشتری بررسی کنیم.
دائو (DAO) یا سازمان خودگردان غیرمتمرکز (Decentralized Autonomous Organization) یه نوع سازمان دیجیتالیه که توسط اعضای اون سازمان و بهصورت غیرمتمرکز مدیریت میشه. معنیش چیه؟ یعنی بهجای اینکه یه مدیر یا گروه مدیریتی تصمیمات رو بگیره، همه اعضا با استفاده از قراردادهای هوشمند (Smart Contracts) و رأیگیریهای دیجیتالی، در تصمیمگیریها شرکت میکنن.
تصور کنید یه شرکتی دارید که هیچ رئیس یا هیئت مدیرهای نداره. به جای اون، همهی تصمیمات شرکت از طریق رأیگیری و قراردادهای هوشمند روی بلاکچین انجام میشه. اینطوری، همه چیز شفاف و قابل پیگیریه و کسی نمیتونه به تنهایی تصمیمهای مهم رو بگیره.
مثال بارز یه دائو، پروژههای دیفای (DeFi) هستن که در اونها کاربرها میتونن با داشتن توکنهای مخصوص پروژه، در تصمیمگیریهای مهم شرکت کنن و پیشنهادات خودشون رو مطرح کنن.
مزایای دائو
معایب دائو
در نهایت، دائوها یه رویکرد نوین و انقلابی در مدیریت سازمانها هستن که به واسطه فناوری بلاکچین و قراردادهای هوشمند، امکانات جدیدی برای مشارکت و تصمیمگیری فراهم میکنن
توکن تعویضناپذیر، توکنیه که هر واحدش با اون یکی تفاوت داره. اینو فقط میشه با مثال متوجه شد. فرض کنید من یه اسکناس ۱۰۰ دلاری به شما قرض میدم. شما چند روز دیگه یه اسکناس ۱۰۰ دلاری بهم پس میدی. آیا مهمه که دقیقا همون اسکناسی که من بهت دادم رو به پس بدی؟ معلومه که نه. پس دلار و کلا پول رایج کشورها از نوع تعویض پذیر هستن. انگلیسیا به چیزی که تعویضپذیر باشه میگن Fungible.
حتی بیت کوین و سایر رمزارزهای رایج هم از نوع تعویضپذیر هستن. یعنی اگه مقداری تتر یا بیتکوین به یه نفر قرض بدید، مهم نیست که موقع پس گرفتن، دقیقا همون تتر یا بیتکوین رو بهتون بده. همین که داره قرضشو به موقع پس میده، جای شکر داره!
توی فضای کریپتو و به لطف قراردادهای هوشمند، میشه توکنی ایجاد کرد که ویژگیهای خاصی داشته باشه که اونو غیرقابل تعویض کنه. انگلیسیا به چیزی که تعویضناپذیر باشه میگن: Non-Fungible. پس به توکنهایی که هر یک واحد اونها منحصربه فرد هستن و نمیشه اونارو باهم یکسان در نظر گرفت، میگیم توکن تعویض ناپذیر یا Non-Fungible Token یا همون NFT.
دیدید چقدر این چیزا رو خوب توضیح میدیم!
به NFTها توی فارسی، توکن یکتا، توکن بیهمتا و توکن غیرمثلی هم گفته میشه.
هر کسی میتونه برای خودش، روی هر بلاکچینی که از اسمارت کانترکت پشتیبانی کنه، هر تعداد که دوس داشته باشه، NFT بسازه. اکثر NFTها هیچ ارزشی ندارن، ولی برخی ازونا یدفه یه جوری تِرند میشن که توی بازارهای مخصوص معامله این توکنها (که بهشون میگن NFT Marketplace) به قیمت میلیونها دلار معامله میشن!
جابهجایی این توکنها، درست مثل سایر رمزارزها، از یک کیف پول به کیف پول دیگه امکانپذیره.
NFT 2.0 چیه و چه فرقی با نسخه قبلی داره؟
تا اینجا فهمیدیم که NFTها همون توکنهای تعویضناپذیرن که هر واحدشون با اون یکی فرق داره. الان میخواهیم یه سطح بریم بالاتر و درباره NFT 2.0 صحبت کنیم.
NFTهای نسل اول (همونایی که باهاشون آواتار میخریدن و میمونهای فضایی میساختن) یه مشکل اساسی داشتن: ثابت و بدون انعطاف بودن. یعنی اگه یه NFT میخریدید، تا ابد همون شکلی باقی میموند و هیچ قابلیت خاصی جز نمایش دادن نداشت.
اینجاست که NFT 2.0 وارد بازی میشه! این نسخه جدید یه سری قابلیتهای خفن به NFTها اضافه کرده که مهمترینشون ایناست:
با این تغییرات، NFTها دیگه فقط یه عکس دیجیتال نیستن، بلکه میتونن کاربردهای خیلی بیشتری داشته باشن.
ارسال و دریافت رمزارز، یعنی انجام یک تراکنش روی بلاکچین. این کار خیلی شبیه انتقال پول کارت به کارته، یعنی:
توی بلاکچین هم تقریبا همین ماجراس + چندتا ریزه کاری که در ادامه با هم یاد میگیریم.
ارسال رمز ارز: فرض کنیم میخواهیم مقداری رمزارزِ BNB برای دوستمون بفرستیم. اول از دوستمون میخوایم که آدرس کیف پول BNB خودش رو از اپلیکیشن کیف پولش یا صرافی که توش حساب داره، کپی کنه و برای ما بفرسته.
حالا ما به عنوان فرستنده، باید وارد کیف پول BNB از اپلیکیشن کیف پولمون بشیم و گزینه ارسال یا Send رو بزنیم.
اینجا باید دو تا کادر رو پر کنیم. یکی آدرس مقصد و اون یکی، مقدار رمزارز یا همون مبلغ تراکنش. در مرحله بعد، برنامه چک میکنه که آیا موجودی کافی برای انجام تراکنش داریم یا نه.
در نهایت و در صورتی که مشکلی وجود نداشته باشه، تراکنش به شبکه ارسال میشه و بعد از چند ثانیه، تایید میشه و رمزارز مورد نظر به آدرس کیف پول مقصد ارسال میشه.
دریافت رمزارز: ما به عنوان دریافت کننده، فقط کافیه وارد برنامه کیف پولمون بشیم و مثلا در صفحه مربوط به رمزارز BNB، گزینه دریافت یا Receive رو بزنیم و آدرسی که نمایش داده میشه رو کپی کنیم و برای شخصی که میخواد برامون رمزارز بفرسته، ارسال کنیم. همین!
نکته خیلی مهم: موقع ارسال و دریافت رمزارز، باید حواسمون به شبکهی انتقال باشه. حالا این یعنی چی؟ درس بعدی دقیقا قراره همینو یاد بگیریم. با ما همراه باشید.
موارد مهم برای انجام یه تراکنش کریپتویی رو یاد گرفتیم و حالا میخوایم کمی درباره شبکه انتقال صحبت کنیم.
داستان اینه که در دنیای کریپتو، بعضی رمزارزها مثل بیتکوین، اتریوم، دوج، ریپل، پولکادات و خیلیای دیگه که بهشون میگیم “کوین“، بلاکچین اختصاصی خودشونو و وقتی میخوایم اینارو برای کسی بفرستیم، روی شبکه خودشون منتقل میشن، کارمزد تراکنش هم با کوین خودشون پرداخت میشه.
در طرف مقابل، بعضی رمزارزها، بلاکچین اختصاصی خودشونو ندارن و روی یه بلاکچین دیگه پیادهسازی شدن. به اینا در اصطلاح میگیم “توکن“. نکته مهم هنگام جابهجایی این توکنها اینه که: روی شبکهای که ساخته شدن منتقل میشن و طبیعتا کارمزد تراکنش باید به صورت کوین اون شبکه پرداخت بشه. معروفترین شبکههایی که توکنهای زیادی روشون ساخته شده، اتریوم و بایننس اسمارت چین هستن.
هر شبکه استاندارد خاصی برای ساخت توکن داره، مثلا ERC-20 استاندارد توکنهاییه که روی شبکه اتریوم ساخته شدن و BEP-20 استاندارد توکنهای شبکهی هوشمند بایننس یا همون بایننس اسمارت چِین و TRC-20 استاندارد شبکه ترون است.
حالا موقع تراکنش زدن، باید به چی دقت کنیم؟
مثلا اگه میخوایم مقداری تتر (USDT) برای کسی بفرستیم، باید حواسمون باشه که هم آدرس گیرنده و هم آدرس فرستنده روی یک بلاکچین باشن. مثلا اگر داریم تتر رو از صرافی برداشت میکنیم و آدرسِ تترِ گیرنده از نوع TRC-20 باشه، باید شبکه را روی ترون (TRON) بگذاریم، صرافی خودش بقیه کارا رو انجام میده.
اما اگه تتر رو داریم از یه کیف پول شخصی برداشت میکنیم و آدرس تتر مقصد متعلق به شبکه ترون باشه، باید مقداری کوینِ TRX روی کیف پولمون داشته باشیم تا کارمزد تراکنش رو پوشش بده.
خلاصه مطلب: موقع تراکنش زدن یک رمزارز، شبکهی مبدا و مقصد حتما و حتما باید یکسان باشن!
درسته که بلاکچین یه فناوری جدید و پیشرفته محسوب میشه، ولی یه مشکل اساسی داره که هنوز هیچکس نتونسته بهطور کامل حلش کنه. به این مشکل میگن Blockchain Trilemma یا مشکل سهگانه بلاکچین.
خب، مشکل سهگانه چیه؟ وقتی یه شبکه بلاکچینی ساخته میشه، باید سه تا ویژگی مهم داشته باشه:
مشکل اینجاست که این سه تا ویژگی رو نمیشه بهطور همزمان و کامل توی یه بلاکچین داشت و سازندههای بلاکچینها، همیشه یکیُ فدای اون دوتای دیگه میکنن.
برای مثال، اگه امنیت و غیرمتمرکز بودن رو بالا ببریم، معمولاً مقیاسپذیری افتضاح میشه. این دقیقاً همون مشکلیه که بیتکوین و اتریوم دارن. تراکنشها توی این شبکهها خیلی مطمئن و امن انجام میشن، ولی خیلی کنده و پرهزینهان. یا مثلا اگه مقیاسپذیری و امنیت رو بهتر کنیم، معمولاً غیرمتمرکز بودن قربانی میشه. شبکههایی مثل بایننس و ترون دقیقاً همین کارو کردن؛ سرعت و امنیت رو حفظ کردن، ولی بخش زیادی از کنترل شبکه توی دست یه شرکت خاصه.
حالا راهحل چیه؟ تا الان روشهای مختلفی برای حل این مشکل پیشنهاد شده، مثل:
لایه ۲ (Layer 2 Solutions): مثلاً شبکههایی مثل آربیتروم، آپتیمیزم و یا لایتنینگ نتورک که سعی میکنن مقیاسپذیری رو بدون قربانی کردن امنیت و غیرمتمرکز بودن بهبود بدن.
شاردینگ (Sharding): یعنی تقسیم بلاکچین به بخشهای کوچیکتر که باعث میشه پردازش به صورت موازی و سریعتر انجام بشه. اتریوم ۲.۰ خیر سرش قراره از این روش استفاده کنه.
مکانیزمهای اجماع جدید: مثلاً روشهایی مثل اثبات سهام (PoS) در مقایسه با اثبات کار (PoW) مصرف انرژی کمتری داره و میتونه شبکه رو سریعتر کنه.
پس در نهایت، مشکل سهگانه بلاکچین هنوز کاملاً حل نشده، انگار خودمون باید دست به کار بشیم اینا این نمیتونن 😎
بلاکچینها فوقالعاده امن و غیرمتمرکز هستن، ولی یه مشکل دارن: هیچی از دنیای بیرون خودشون نمیدونن. یعنی مثلاً یه قرارداد هوشمند روی بلاکچین اتریوم هیچ ایدهای نداره که قیمت بیتکوین الان چقدره، آب و هوا چطوره، یا بازی بعدی پرسپولیس چه روزیه؟⚽
اینجاست که اوراکلها وارد بازی میشن. اوراکل یه جور پل ارتباطی بین بلاکچین و دنیای واقعیه و اطلاعات بیرونی رو به قراردادهای هوشمند میرسونن. مثلاً:
خب، این وسط یه چالش بزرگ وجود داره: از کجا معلوم اطلاعاتی که اوراکل میده درسته؟🤔 اگه یه نفر بیاد و دادههای غیرواقعی به قرارداد هوشمند بده، تکلیف چیه؟
برای حل این مشکل، چند مدل اوراکل طراحی شده:
اوراکلها توی کجاها استفاده میشن؟
بدون اوراکلها، قراردادهای هوشمند مثل یه آدم نابینا و ناشنوا هستن که هیچچیزی از دنیای واقعی نمیدونن. اگه بلاکچین رو یه مغز هوشمند در نظر بگیریم، اوراکلها همون چشم و گوششن که دنیا رو براش توصیف میکنن.
تعداد برنامههای غیرمتمرکز (یا دیاَپ DApp) که روی اتریوم پیادهسازی شدن، به حدی زیاده که شبکه خیلی شلوغ شده و در نتیجه، کارمزد تراکنشها زیادی بالا رفته. هر تراکنش باید توسط کلی نود تأیید بشه و این کار، سرعت شبکه رو پایین میاره. حالا راهحل چیه؟ شبکههای لایه ۲
به زبان ساده، لایه ۲ یه فناوریه که تراکنشها رو خارج از بلاکچین اصلی (یعنی لایه ۱) پردازش میکنه و بعد، نتیجهی نهایی رو بهش گزارش میده. اینطوری، هم کارمزدها میاد پایین، هم شبکه سبکتر میشه.
رولآپ (Rollup) چیه؟
یکی از معروفترین روشهای لایه ۲، رولآپها هستن. شبکهی رولآپ، به موازات بلاکچین اصلی کار میکنه؛ به این صورت که تعداد زیادی تراکنش رو جمع (Roll up) کرده، اونها رو فشرده و بهینهسازی میکنه و بعد، نتیجه اونها رو به صورت یه تراکنش ساده، روی بلاکچین اصلی ثبت میکنه.
دو نوع رولآپ داریم:
چرا اینا مهمن؟
توکن رَپد شده (Wrapped Token) یه جورایی همون توکن اصلیه، ولی توی یه شبکه دیگه! یعنی اگه یه رمزارز رو دوست داشته باشی ولی اون بلاکچینی که روشه به دردت نخوره، میتونی از نسخه رپد شدش استفاده کنی.
بیاید یه مثال بزنیم. فرض کنید شما یه اسکناس ۱۰۰ دلاری دارید، ولی میخواید توی یه فروشگاه که فقط کارت بانکی قبول میکنه خرید کنید. چی کار میکنید؟ میرید همون ۱۰۰ دلار رو توی حسابتون واریز میکنید و با کارت خرجش میکنید. حالا توکن رپد شده هم یه چیزی تو همین مایههاست!
مثلاً بیتکوین (BTC) رو در نظر بگیرید. بیتکوین یه شبکه مستقل داره و مستقیماً نمیتونید ازش توی اتریوم استفاده کنید. ولی اگه یه نسخه رپدشده از بیتکوین توی شبکه اتریوم داشته باشیم، اون وقت میتونیم ازش توی قراردادهای هوشمند و اپلیکیشنهای دیفای اتریوم استفاده کنیم. اینجاست که WBTC یا Wrapped Bitcoin وارد میشه!
کلمه Wrap در انگلیسی یعنی بستهبندی کردن/ پیچیدن توی پارچه/ قنداق کردن و این چیزا. در حقیقت توکن رپدشده، همون توکن اصلیه که توی یه شبکه دیگه بستهبندیشده!
فرآیندش اینجوریه که یه مقدار بیتکوین واقعی توی یه خزانه یا یه قرارداد هوشمند قفل میشه و به همون مقدار، یه توکن جدید مثل (WBTC) روی بلاکچین دیگه صادر میشه. یعنی هر واحد WBTC دقیقاً معادل یه بیتکوینه، ولی ماهیتش یه توکن روی شبکه اتریومه. به این میگن «توکن رپد شده»
خلاصه، رپد توکنها پلی بین بلاکچینهای مختلف میسازن و باعث میشن نقدینگی و قابلیت استفاده رمزارزها بیشتر بشه. اما یادتون باشه که معمولاً برای این کار، یه واسطه (مثل یه سازمان یا قرارداد هوشمند) لازمه که اعتماد بهش خیلی مهمه. چون اگه اون بیتکوینهای قفلشده یه روز غیب بشن، رپد توکنها هم بیارزش میشن! 😅
یه سوال، اگه گفتید ETH و WETH چه فرقی با هم دارن؟
کلمه «میم» یا Meme در زبان انگلیسی به معنی یه شوخیه که خیلی سریع در قالب یه عکس یا متن یا فیلم توی اینترنت وایرال میشه. میم کوینها (Meme Coin) دقیقاً شبیه همین شوخیها هستن که بعضی وقتا، خیلی جدی گرفته میشن! این ارزهای دیجیتال، معمولاً بر اساس میمها، جوکها و فرهنگ اینترنتی ساخته میشن و شاید در ظاهر خیلی جدی به نظر نرسن، اما گاهی اوقات میتونن بازار رو تکون بدن.
دوجکوین (Dogecoin) یکی از معروفترین میم کوینهاست که اولش به عنوان یک شوخی ساخته شد، اما الان میلیونها طرفدار داره (و چه طرفداران سرسختی هم داره!). دوجکوین با تصویری از سگ نژاد «شیبا اینو» وارد میدان شد و شاید خود خالقش هم باور نمیکرد که یه روز ایلان ماسک دربارهش توییت کنه و قیمتش سر به فلک ببره.
میم کوینها معمولاً ارزش ذاتی خاصی ندارن و بیشتر بر اساس هیجان، تبلیغات و جو اجتماعی حرکت میکنن. اونا مثل آتشبازی هستن؛ یه لحظه میدرخشن و ممکنه بعدش خاموش بشن! برای همین، خیلیها این کوینها رو به چشم سرمایهگذاری پرریسک یا حتی یه جور سرگرمی نگاه میکنن.
اما چرا میم کوینها جذابن؟
البته، همیشه باید حواستون به ریسکها باشه. میم کوینها بیشتر شبیه یه بلیت بختآزمایی هستن تا یه سرمایهگذاری جدی. پس اگه قصد ورود به این دنیای پرهیجان رو دارید، بهتره که فقط با مقداری سرمایه وارد بشید که از دست دادنش واستون مشکلی ایجاد نکنه.
و یادتون باشه: یه میم کوین میتونه شما رو به اوج ببره، اما گاهی هم ممکنه فقط یه شوخی بیمزه باشه.
شتکوین (Shitcoin) یه اصطلاح توی دنیای کریپتوئه و به رمزارزهایی گفته میشه که یا هیچ ارزش واقعی ندارن، یا صرفاً برای یه موج تبلیغاتی ساخته شدن. خلاصه، هر توکنی که معلوم نیست چرا وجود داره و آیندهای هم نداره، شتکوینه!
برای مثال. فرض کنید یه روز یه نفر بیاد و بگه: بچهها! من یه رمزارز جدید ساختم به اسم چسکوین با نماد CHS فقط ۲۱ میلیون ازش هست و تا یه ماه دیگه قیمتش ۱۰۰ برابر میشه! شما هم میرید با کلی ذوق خرید میکنید، اما بعد از مدتی میبینید که قیمتش سقوط کرده و سازندهش هم غیبش زده. خب، بهتون تبریک میگم! شما به تازگی یه شتکوین خریدید!
بیشتر شتکوینها دو تا ویژگی دارن:
البته هر توکنی که قیمتش پایین باشه، شتکوین نیست. بعضی از رمزارزهای ناشناخته ممکنه واقعا یه ایده خوب داشته باشن، ولی شتکوینها اونایی هستن که از روز اول معلومه فقط برای خالی کردن جیب بقیه ساخته شدن!
پس یادتون باشه، قبل از خرید یه رمزارز، حتماً تحقیق کنید که آیا این پروژه واقعاً ارزش داره یا فقط یه شتکوینه که قراره چند وقت دیگه محو بشه!
کلمه ایردراپ (Airdrop) در انگلیسی یعنی پرتاب آذوقه و مایحتاج زندگی از طریق هواپیما یا هلیکوپتر برای افرادی که یه جایی مثل کوهستان یا جریزه گیر افتادن! چه وضعیتی شد!
حالا این کلمه توی دنیای کریپتوعه چی میگه؟ اینجا یعنی یه پروژه رمزارزی میاد و میگه: ای اهل ایمان! بیاید این توکنها رو مجانی بگیرید! و واقعاً هم مجانیه! ولی خب، همیشه یه اما و اگرهایی هست …
داستان چیه؟ بعضی پروژهها برای اینکه معروف بشن، تعدادی از توکنهای خودشون رو بین مردم پخش میکنن. این کار دو تا فایده داره:
حالا، ایردراپها معمولاً به دو دسته تقسیم میشن:
ولی اینجا یه زنگ خطر هم هست!
بعضی از ایردراپها فقط یه تلهن که شما رو مجبور کنن اطلاعات کیف پولتون رو بدید یا حتی به شما توکنهایی بدن که وقتی میخواید بفروشید، کیف پولتون هک بشه! به اینا میگن ایردراپهای فیک یا اسکم.
پس اگه یه روز دیدید یه توکن عجیبوغریب توی کیف پولتون ظاهر شده، قبل از اینکه خوشحال بشید، حتماً چک کنید که پروژهش واقعی باشه. در غیر این صورت، نه تنها پول مفت گیرتون نیومده، بلکه ماجرا به گوشت خر مربوط میشه!
مفهوم توکنومیکس از ترکیب دو کلمهی Token (توکن) و Economics (اقتصاد) ساخته شده که نشون میده یه توکنهای یه پروژه ارز دیجیتال چطور طراحی شده، چطور توزیع میشه، چه کاربردی داره و چه عواملی روی ارزشش تأثیر میذارن.
فاکتورهای مهم در توکنومیکس :
چرا توکنومیکس مهمه؟
خلاصه که یواش یواش دارید متوجه میشید داستان پروژهای کریپتویی، خیلی پیچیدهتر از اونیه که به نظر میرسه. حسابی حواستون باشه پولتونو خرج چه جور سیستم توکنومیکسی میکنید.
مفهوم UTXO خیلی شبیه زمانیه که با با پول نقد میرفتیم از سوپر مارکت خرید کنیم. مثلا برای پرداخت هزینه ۷۰ هزار تومن، یک اسکناس ۱۰۰ تومنی میدادیم و فروشنده مثلا ۳ تا ۱۰ تومنی بهمون برمیگردوند. این ماجرا رو اگه از دید شبکه بیت کوین نگاه کنیم، اون ۱۰۰ تومنی از کیف پول ما خرج شده و باقیماندهای رو دریافت کردیم که هنوز خرج نشده و مجدد میتونیم در خرید بعدی ازش استفاده کنیم. به همین خاطر به UTXO میگن خروجی خرج نشده تراکنش!
سازنده بیتکوین همین منطق رو توی بلاکچین پیادهسازی کرده. یعنی توی شبکه بیتکوین، چیزی به اسم UTXO یا Unspent Transaction Output تعریف شده که اساساً همون باقیموندهی تراکنشهای قبلی شماست که هنوز خرج نکردی.
توی بیتکوین (و خیلی از بلاکچینهای مشابه)، شما یه حساب بانکی مثل بانکای معمولی ندارید که توش با یه عدد کلی نشون بده چقدر پول داری. اینجا فقط یه سری کوین وجود دارن که مثل پول خُردای دیجیتالی توی کیف پولت ذخیره شدن. برای مثال، ممکنه موجودی کیف پول شما که در مجموع ۰٫۸۱ بیتکوین باشه که شامل این UTXOهاست:
این UTXOها همون پولایی هستن که هنوز خرج نکردید و وقتی میخواید یه پرداخت انجام بدید، بلاکچین این تیکهها رو برمیداره و باهاشون حساب میکنه.
فرض کنید میخواید با همون موجودی مثال بالا، برای یه نفر 0.4 BTC ارسال کنید. شما که UTXO به ارزش دقیقا ۰٫۴ BTC ندارید. حالا چی میشه؟
شبکه بیتکوین برای انجام این تراکنش، اون UTXO که ۰٫۵ BTC ارزش داره رو برمیداره میسوزونه و به جاش، ۲ تا UTXO جدید به ارزش ۰٫۴ و ۰٫۱ میسازه. حالا ۰٫۴ رو میفرسته به مقصد و ۰٫۱ رو برمیگردونه به کیف پول شما. الان موجودی شما در مجموع میشه ۰٫۴۱ BTC به این صورت:
این همون جاییه که خیلیا تعجب میکنن و میگن: واسه چی بیتکوین میفرستم، ولی یه تراکنش جداگانهی بقیهی پول هم میاد تو کیف پولم؟ دلیلش همینه که تراکنشهای بیتکوین همیشه مثل پول نقدن و باید باقیمانده رو پس بگیری!
UTXO یه جورایی پول خرد دیجیتالی توی بلاکچینه. وقتی یه تراکنش انجام میدی، سیستم UTXOهای قبلیتو برمیداره، خرجشونو محاسبه میکنه، بقیهشو برمیگردونه و تو یه UTXO جدید میگیری. پس اگه دیدی بعد از پرداخت، یه تراکنش جدید هم برات ثبت شده، بدون که فقط پولت خرد شده!
موقع طراحی قوانین اجماع در یه شبکه بلاکچین، مشخص میکنن که چه حدنصابی از آراء اعضای شبکه برای پذیرفتن یه قانون، مورد نیازه. مثلا در بلاکچین بیتکوین، زمانی یک بلاک تایید میشه که مجموعهای از نودهایی که بیش از ۵۰ درصد قدرت پردازش شبکه رو در اختیار دارن، اونو بپذیرن!
حالا اگه به هر طریقی یه نفر بتونه کنترل اکثریت هَشرِیت ( Hashrate یا همون قدرت پردازش شبکه) رو بدست بیاره، میتونه یه کابوس امنیتی به نام حمله ۵۱ درصدی یا 51% Attack رو رقم بزنه.
روی کاغذ، فرد یا مجموعهای که قدرت اجرای یه حمله ۵۱ درصدی به بلاکچین داشته باشه، میتونه:
آیا حمله ۵۱ درصدی شدنیه؟
در تئوری بله، ولی در عمل تقریباً غیرممکنه! چرا؟
پس، حمله ۵۱ درصدی یه تهدید تئوریه که تو شبکههای کوچیکتر ممکنه عملی بشه، ولی برای بیتکوین تقریباً غیرممکنه. در واقع، اگه کسی پول و قدرت لازم برای حمله به بیتکوین رو داشته باشه، منطقیتره که بجای نابود کردنش، ازش سود ببره!
وقتی یه رمزارز رو استیک میکنی، یعنی اون رو قفل میکنی تا از شبکه پشتیبانی کنه و در ازاش پاداش بگیری. مشکل استیک کردن اینه که نقدینگیات قفل میشه و تا زمان آزاد شدن، نمیتونی ازش استفاده کنی! لیکوئید استیکینگ اومده که این مشکلو حل کنه.
لیکوئید استیکینگ یه روش هوشمندانهست که بهت اجازه میده رمزارزت رو استیک کنی، ولی همچنان ازش استفاده کنی! چطور؟ با دریافت یه توکن نماینده یا LST که نشوندهندهی دارایی قفلشدهی توئه. مخفف Liquid Staking Token.
مثلا اگه اتریوم (ETH) رو استیک کنی، پلتفرمهایی مثل Lido یا Rocket Pool بهت stETH یا rETH میدن، که یه نسخهی معادل اتریوم قفلشدهی توئه. این توکنها رو میتونی بفروشی، قرض بدی، یا حتی ازشون توی دیفای استفاده کنی.
چرا لیکوئید استیکینگ مهمه؟
توکنهای LST چطور استفاده میشن؟
معایب لیکوئید استیکینگ؟
ریسک قرارداد هوشمند: چون پلتفرمهای لیکوئید استیکینگ از قراردادهای هوشمند استفاده میکنن، همیشه یه احتمال باگ یا هک وجود داره.
وابستگی به پلتفرمهای واسطه: برخلاف استیکینگ مستقیم که به شبکه متصله، اینجا باید به یه پروتکل اعتماد کنی.
نوسان قیمت LSTها: گاهی قیمت این توکنها دقیقاً برابر با دارایی اصلیشون نیست و ممکنه کمی متفاوت باشه.
اگه استیکینگ رو بشناسی، میدونی که یعنی یه رمزارز رو قفل میکنی تا به امنیت و عملکرد یه بلاکچین کمک کنی و در ازاش پاداش بگیری. حالا ریاستیکینگ چی میگه؟
ریاستیکینگ یه مدل جدید از استیکینگه که به ولیدیتورها و استیککنندهها اجازه میده همون دارایی استیکشدهشون رو برای اهداف بیشتری استفاده کنن. یعنی به جای اینکه فقط به یه شبکه خاص کمک کنه، همزمان میتونه برای چندین پروژه و پروتکل دیگه هم کار کنه. این کار باعث افزایش امنیت و بهرهوری داراییهای استیکشده میشه.
فرض کن تو اتریوم استیک کردی و توکن stETH گرفتی. حالا میتونی این توکن رو دوباره استیک (Re-Stake) کنی تا توی پروتکلهای دیگه هم مشارکت کنی و چندین جریان درآمدی داشته باشی.
مثلاً یه پروتکل مثل EigenLayer بهت اجازه میده همون اتریوم استیکشده رو دوباره استیک کنی و در ازاش پاداش بیشتری بگیری. در واقع، دارایی تو نهتنها امنیت اتریوم رو تأمین میکنه، بلکه میتونه به پروژههای دیگهای مثل راهحلهای مقیاسپذیری، اوراکلها یا سایر سرویسهای بلاکچینی هم کمک کنه.
مزایای ریاستیکینگ
اما یه سری چالشها هم داره
پس، ریاستیکینگ یه حرکت هوشمندانه برای به حداکثر رسوندن بازدهی داراییهای استیکشدهست. به جای اینکه فقط توی یه شبکه قفل بمونن، میتونن به امنیت و عملکرد چندین پروتکل دیگه هم کمک کنن. اما همزمان، این کار ریسکهای احتمالی رو افزایش میده.
از سال ۲۰۰۹ تا الان که در سال ۲۰۲۵ هستیم، بیشترین ارزش بازار یا همون مارکت کپ در بازار کریپتو، در اختیار بیت کوین بوده و هست؛ به همین خاطر بهش لقب پادشاه رمزارزها رو دادن. از سال ۲۰۱۴ که اتریوم متولد شد، خیلی زود جایگاه دوم مارکت کپ رو در اختیار گرفت و شد ملکه رمزارزها! اگه روزی اتریوم بتونه از مارکت کپ بیت کوین سبقت بگیره، میگن فلیپنینگ (Flippening) رخ داده و احتمالا سروصدای زیادی برپا خواهد شد!
پس فلیپنینگ یعنی حجم بازار اتریوم از بیتکوین بیشتر بشه. همین!
چنین لحظهای هنوز در تاریخ کریپتو رخ نداده (تا لحظه نگارش این مطلب)، ولی بحثش همیشه داغه. بعضیا میگن حتمیه، بعضیا میگن محاله، بعضیام مثل ما، وقوع هیچ چیزی رو محال در نظر نمیگیرن.
البته فلیپنینگ فقط مخصوص بیتکوین و اتریوم نیست. هر وقت یه رمزارز بتونه از نظر یه معیار مهم (مثل حجم بازار، تعداد تراکنش، ارزش قفلشده یا TVL، یا حتی تعداد میمها از یه رقیب معروف سبقت بگیره، میتونیم بگیم: فلیپنینگ اتفاق افتاده.
جالبه که فلیپنینگ، شاخص و نمودار هم داره و تا قبل از تایید شدن ETFهای بیتکوین، اتریوم تا ۸۳ درصد مسیر فلیپ کردن بیتکوین هم پیش رفته بود، ولی الان بیتکوین داره حسابی یکه تازی میکنه و اختلاف زیادی با جایگاه دوم داره.
برای مشاهده نمودارهای مختلف فلیپنینگ میتونید یه سر به لینکهایی که براتون گذاشتیم در سایتهای flippening و Blockchaincenter و یا buybitcoinworldwide بزنید.
DePIN مخفف Decentralized Physical Infrastructure Network یعنی شبکهی زیرساختی غیرمتمرکز. خب یعنی چی؟ یعنی ما یه کاری که قبلاً فقط شرکتهای بزرگ و سرمایهدار انجام میدادن، مثل ساختن دکل، نقشهبرداری، جمعآوری دادههای آبوهوایی و … رو حالا میدیم دست مردم عادی.
ولی نه همینجوری! مردم با نصب یه دستگاه یا انجام یه کار کوچیک، بخشی از یه سیستم بزرگ میشن و در ازاش، توکن یا رمزارز جایزه میگیرن. این وسط، بلاکچین نقش مغز متفکر رو بازی میکنه: همه چی شفاف، بدون واسطه، و قابلاعتماد.
نکته فنی اینجاست که DePIN از چند تا تکنولوژی پایه استفاده میکنه:
چند تا مثال از پروژههای حوزه دیپین:
شبکه Heluim: این پروژه اومد به کاربرها دستگاههایی داد که مثل یه مودم کوچیک بودن. هر کی نصبش میکرد، به شبکه وایرلس غیرمتمرکز هلیوم کمک میکرد تا بزرگتر بشه. در ازاش، توکن HNT دریافت میکرد. یه جورایی اینترنت برای مردم، بهدست خود مردم!
شبکه DIMO: اگه ماشین داری، میتونی با وصل کردن یه دستگاه کوچیک (مثل USB به ماشینت، اطلاعاتی مثل سرعت، مصرف سوخت، وضعیت فنی و حتی موقعیت مکانی رو برای شبکه DIMO بفرستی. در ازاش توکن DIMO میگیری. از این دیتا بعداً برای بهبود سیستمهای حملونقل یا حتی بیمه استفاده میشه!
شبکه WeatherXM: میای یه ایستگاه هواشناسی کوچیک میذاری روی پشتبوم خونهت. دمای هوا، رطوبت، بارون، همهچی رو اندازهگیری میکنه و میفرسته به شبکه. در عوضش هم توکن میگیری. دیتایی که جمع میشه، خیلی دقیقتر از سیستمهای متمرکز قبلیه و حتی به درد کشاورزها و هواشناسی جهانی میخوره.
پس DePIN یعنی کمک به ساختن زیرساختهای واقعی، ولی به صورت غیرمتمرکز، شفاف، و همراه با درآمد 🤑
اینطوری، نه تنها داریم یک سیستم مقیاسپذیر و جهانی میسازیم، بلکه داریم قدرت رو از دست چند تا شرکت بزرگ درمیاریم و میدیم دست مردم.
هر چند وقت یبار، باید وضعیت پروژههای مورد علاقهمون و اونهایی که روشون سرمایه گذاری کردیم رو بررسی کنیم. مثل چک کردن قیمت، آپدیتهای شبکه، محصولات و همکاریهای جدید و …
یه سری سایتها وجود دارن که اطلاعات مختصر مفیدی از هر پروژه به همراه قیمت لحظهای و آخرین اخبار رو بهمون نشون میدن.
سایت کوین مارکت کپ (CoinMarketCap) یکی از بهترین سایتهای استعلامیه که متعلق به شرکت بایننسه. (بایننس از نظر حجم معاملات، بزرگترین صرافی ارز دیجیتال در دنیاس)
این سایت، اطلاعت مفیدی مثل قیمت لحظهای، تعداد کوینهای در گردش، حجم معاملات، درصد نوسان قیمت، و همچنین آدرس سایت اصلی، قرارداد هوشمند، وایت پیپیر و … ارائه میکنه.
سایتهای معتبر زیادی این سرویس رو ارائه میدن. بهتره حتما یکیشونو انتخاب و به طور مستمر بهش سر بزنید.
صرافی جاییست برای تبادل واحدهای پول. صرافیهای سنتی با ریال و دلار و یورو و یا در اصطلاح پولهای فیات کار میکنن، اما صرافیهای کریپتویی محلی برای خرید و فروش رمزارزها هستن.
صرافی متمرکز، شرکتیه که به کاربرها اجازه میده بیتکوین، تتر و سایر رمزارزهاشونو به راحتی خرید و فروش کنن. منظور از متمرکز اینه که مدیریت صرافی با یک شرکتِ خاصه و یه جورایی اختیار همه چیز در دست اون شرکته. پس خدماتی که میده از نوع حضانتیه. یعنی دارایی کاربرها توی کیف پولهای صرافیه، پس کاربرها مجبورن به صرافی اعتماد کنن.
اصولا صرافیها بازارهای مختلفی رو آماده میکنن تا کاربرها بتونن به راحتی رمزارزشونو با ریال یا تومن یا تِتِر معاوضه کنن.
هر کدوم از این حالتها، نیاز به تمرین عملی و کسب تجربه داره، پس بدون آموزش، با پول واقعی معامله نکنید.
حالا یه مقدار اطلاعات بیشتر:
زمانی که یه رمزارز رو به طور واقعی بخریم، یعنی بتونیم از کیف پول صرافی بفرستیمش به کیف پول شخصیمون، بهش میگن مارکت لحظهای یا اسپات (Spot)
اما زمانی که رمزارز رو به صورت مجازی بخریم، بهش میگن بازار مشتق یا Derivatives. این مدل، دارایی رو نمیشه از صرافی خارج کرد چون اصلا چیزی که معامله شده، واقعی نبوده، اما در عوض میشه با استفاده از مفهومی به اسم اهرم یا لِورج، چند برابرِ موجودیمون، معامله کنیم و اینطوری امکان کسب سودهای بیشتری (البته با ریسک بیشتر) داریم.
شرایط استفاده:
برای دیدن چندتا از بهترین صرافیهای ارز دیجیتال، میتونید به صفحات بهترین صرافی ارز دیجیتال ایرانی و بهترین صرافی ارز دیجیتال خارجی سر بزنید.
اکانت دمو (Demo Account) یا حساب آزمایشی یه نوع حساب توی صرافیهای ارز دیجیتاله که به کاربرها این امکان رو میده تا بدون استفاده از پول واقعی، ترید و معامله کنن. این حسابها معمولاً از پول مجازی استفاده میکنن و برای تمرین و آشنایی با محیط صرافی و انواع سفارشها خیلی مفیدن.
مزایای اکانت دمو
معایب اکانت دمو
در کل، استفاده از اکانت دمو برای تازهکارها و حتی حرفهایها میتونه خیلی مفید باشه، چون بهشون کمک میکنه بدون ریسک کردن پول واقعی، تجربه کسب کنن و مهارتهای تریدشون رو بهتر کنن.
دِکس یعنی Decentralized Exchange به معنی صرافی غیرمتمرکز.
این صرافیها، بر خلاف صرافیهای متمرکز، دفتر سفارش ندارن. دفتر سفارش همون لیستیِ که سفارشهای خرید و فروش کاربرها توش ثبت میشه و به ترتیب، در زمانی که قیمت به مقدار مشخص شده برسه، اجرا میشه. دِکسها به جای این مکانیزم، از قراردادهای هوشمند استفاده میکنن.
سواپ (Swap)، اسم عملیاتیه که توی یه دکس انجام میشه، به این معنی که توکنهای روی یک بلاکچین، با هم تعویض میشن. مثلا پروژه یونی سواپ (UniSwap)، بزرگترین دکس روی شبکه اتریومه که توی اون کاربرها میتون انواع توکنهای اتریومی یا همون ERC-20 رو با هم سواپ کنن.
دکسها این قابلیت رو به کمک مفهوم استخر نقدینگی (Liquidity Pool) و مکانیزم بازارساز خودکار (Automatic Market Maker) فراهم میکنن. استخر نقدینگی، جاییه که یک جفت رمزارز، مثلا ETH و USDT رو داخلش به نسبت مساوی میریزن و درخواستهای خرید و فروش کاربرها، از موجودی این استخر تامین میشه.
امروزه دکسها پیشرفتهای زیادی کردن، مثلا از بلاکچینهای مختلف پشتیبانی میکنن، تونستن قابلیت دفتر سفارش رو شبیه سازی کنن، انواع سفارشها، اهرم، معاملات فیوچرز و حتی آپشنز نیز در بعضی دکسها پشتیبانی میشه.
چند دکس معروف:
برای آشنایی بیشتر و آموزش کار با چندتا از بهترین دکسها، میتونید به صفحه بهترین صرافی غیرمتمرکز در سایت ما سر بزنید.
بازارساز خودکار یا Automated Market Maker، یکی از مفاهیم جذاب و نوآورانه در دنیای دیفای هست که به شما اجازه میده بدون نیاز به واسطههای سنتی، در صرافیهای غیرمتمرکز معامله کنید.
تصور کنید که یه فروشگاه همیشه باز دارید که هیچ فروشندهای نداره و همه چیز به صورت خودکار انجام میشه! AMM دقیقاً همین کارو میکنه. به جای اینکه سفارشهای خرید و فروش توسط انسانها تطبیق داده بشه،AMM از قراردادهای هوشمند و استخرهای نقدینگی استفاده میکنه تا این فرآیند رو به صورت خودکار انجام بده.
در AMMها، تریدرها به جای معامله با افراد دیگه، با یک استخر نقدینگی معامله میکنن. این استخر نقدینگی توسط کاربرهایی تأمین میشه که داراییهای خودشون رو در قالب جفتهای توکن به استخر اضافه میکنن. این افراد به عنوان تامینکنندگان نقدینگی (Liquidity Providers) شناخته میشن و در ازای تامین نقدینگی، بخشی از کارمزد معاملات رو دریافت میکنن.
برای مثال، فرض کنید شما مقداری اتریوم و تتر رو به یک استخر نقدینگی مثل یونیسواپ اضافه میکنید. وقتی کسی بخواد اتریوم رو با تتر معامله کنه، این معامله از استخر نقدینگی شما انجام میشه و شما به عنوان تامینکننده نقدینگی، بخشی از کارمزد این معامله رو دریافت میکنید.
استفاده از AMMها مزایای زیادی داره، از جمله:
البته باید توجه داشته باشید که تامین نقدینگی در AMMها میتونه با ریسکهایی مثل ضرر ناپایدار همراه باشه. بنابراین، همیشه باید با دقت و آگاهی کامل وارد این فضا بشید.
تجمیعکننده نقدینگی (Liquidity Aggregator) یه ابزار یا پلتفرمه که نقدینگی رو از منابع مختلف جمعآوری میکنه و اونو به صورت یکجا در اختیار کاربران قرار میده. این کار باعث میشه که معاملات با بهترین قیمت و کمترین اسلیپیج (Slippage) انجام بشه.
اسلیپیج در انگلیسی به معنی لغزش و سُر خوردنه! حالا توی بازار، یعنی اختلاف بین قیمتی که شما میخواید یه ارز دیجیتال رو بخرید یا بفروشید با قیمتی که معامله واقعا انجام میشه. فرض کنید میخواید اتریوم بخرید و قیمتش رو روی ۳۰۰۰ دلار تنظیم میکنید. اما تا زمانی که معامله انجام بشه، ممکنه قیمت به ۳۰۱۰ دلار برسه. این ۱۰ دلار اختلاف، همون اسلیپیج هست. اسلیپیج بیشتر زمانی اتفاق میافته که نوسانات بازار بالاست یا نقدینگی کافی برای اون ارز وجود نداره. پس همیشه یادتون باشه که یه نگاهی به تنظیمات اسلیپیج بندازید تا معاملههاتون رو با قیمت مورد نظرتون انجام بدید و غافلگیر نشید!
مزایای تجمیعکنندههای نقدینگی
معایب تجمیعکنندههای نقدینگی
چند تجمیعکننده نقدینگی معروف:
در نهایت، تجمیعکنندههای نقدینگی ابزارهای قدرتمندی هستن که به کاربران کمک میکنن تا معاملاتشون رو با بهترین قیمت و کمترین هزینه انجام بدن و تجربهی بهتری از ترید در بازار کریپتو داشته باشن.
بروکر (Broker) در لغت یعنی واسطه و دلال. در بازارهای مالی، بروکر یا کارگزار به شرکتی گفته میشه که امکان خرید و فروش داراییهای مختلف رو برای سرمایهگذارها فراهم میکنه.
بروکر چه فرقی با صرافی داره؟ راستش اینا در ذات، یک کارو دارن انجام میدن، یعنی پلتفرمی ارائه میدن که ملت بتونن توی اون، خرید و فروش کنن. منتها صرافیها به طور اختصاصی روی ارزها سرویس میدن و بروکرها روی سهام شرکتها و سایر داراییهایی که در بورس معامله میشن.
اینا از کجا نون میخورن؟ بروکر یا کارگزار، به ازای هر معامله، یه مقدار کارمزد میگیره. حالا هرچی بازار داغتر و حجم معاملات بیشتر باشه، خوش به حال بروکر میشه.
بروکرها بیشتر از این بازارها پشتیبانی میکنن:
فعالیت توی کارگزاریهای داخلی که وضعیتش مشخصه. باید طبق قوانین سازمان بورس کشور، کد بورسی بگیرید و از یکی از کارگزاریهای داخلی استفاده کنید.
اما فعالیت توی بروکرها، یذره متفاوته، مخصوصا برای ما ایرانیها. مدل انتقال پول به بروکر، باید با واسطه انجام بشه که این روزا اکثر با ارز دیجیتال این کارو انجام میدن. مخصوصا تتر.
در ادامه باید بدونید که چیزهایی که در بروکر میخرید، فقط روی کاغذ و به صورت قراردادی هستن؛ شما فقط میتونید از بالا یا پایین رفتن قیمت اونها کسب سود کنید و به هیچ عنوان، مالک اون سهام یا دارایی که میخرید نیستید. به این نوع نوع بازارها میگن: CDF. تقریبا همه بروکرها، خدماتشون برای ما ایرانیا از این نوعه.
ما توی این سایت، کاری به بروکرها نداریم، ولی لازم بود تا این حد در موردشون بدونید. یه خبر خوب هم بدیم: خیلی از پلتفرمهای کریپتویی، خدمات فارکس و کامودیتی و خیلی چیزایی که قبلا فقط توی بروکرها بود رو ارائه میدن. مثلا شما میتونی انس طلای جهانی رو حتی توی صرافیهای ایرانی مثل نوبیتکس و تبدیل خرید و فروش کنی.
بازار خرسی و گاوی، دو اصطلاح معروف در دنیای سرمایهگذاری هستن که حال و هوای سرمایهگذارها رو نشون میدن.
در بازار گاوی یا Bull Narket، قیمتها مدام افزایش پیدا میکنن و سرمایهگذارها معمولاً خوشبین و امیدوار به آینده هستن (قشنگ همه چی گل و بلبله). این چرخه میتونه از چند ماه تا چند سال ادامه داشته باشه. در دوران گاوی، تقاضا برای خرید، خیلی بیشتر از عرضه هست و این باعث افزایش قیمتها میشه. البته، عوامل اقتصادی، سیاستهای مالی، فناوریهای جدید و حتی رویدادهای جهانی میتونن مدت زمان این چرخه رو تحت تأثیر قرار بدن.
در مقابل، بازار خرسی یا Bear Market دورانیه که در اون قیمتها مدام کاهش پیدا میکنن و سرمایهگذارها نگرانی و ترس بیشتری دارن. این چرخه هم میتونه از چند ماه تا چند سال طول بکشه. در دوران خرسی، عرضه بیشتر از تقاضا هست و این باعث کاهش قیمتها میشه. عوامل مختلفی مثل بحرانهای اقتصادی، تغییرات قوانین مالی، و حتی احساسات جمعی میتونن این چرخه رو تشدید یا تضعیف کنن.
به طور کلی، هر دو چرخه گاوی و خرسی بخشی از نوسانات طبیعی بازارهای مالی هستن و سرمایهگذاران باید با درک درست این چرخهها و تحلیل اطلاعات موجود، تصمیمات بهتری بگیرن. یادتون باشه که صبور بودن و داشتن استراتژی مناسب میتونه کمک بزرگی به موفقیت شما در این بازار پیچیده باشه.
در بازارهای مالی، برای اینکه بتونیم تصمیمات بهتری بگیریم، نیاز داریم تا تحلیلهای دقیقی انجام بدیم. دو نوع تحلیل اصلی وجود داره که هر کدومشون ابزارها و روشهای خاص خودشون رو دارن:
تحلیل تکنیکال (Technical Analysis)
تحلیل تکنیکال مثل خواندن کف دست بازار هست. تو این روش، با استفاده از نمودارها و اندیکاتورها، سعی میکنیم رفتار قیمتها رو پیشبینی کنیم. انگار که داریم به گذشتهی بازار نگاه میکنیم و ازش پیشبینی میکنیم که قیمتها به کجا میرن. حالا سوال اینجاست: چرا باید به کف دست بازار اعتماد کنیم؟ خب، چون تریدرهای زیادی به این روش اعتقاد دارن و این خودش تأثیر زیادی روی بازار میذاره!
تحلیل فاندامنتال (Fundamental Analysis)
تحلیل فاندامنتال، از اون تحلیلاتیه که بیشتر بر اساس اصول بنیادی انجام میشه. در این روش، به جای نگاه کردن به نمودارها، به عوامل اقتصادی، مالی و اخبار مرتبط با بازار توجه میکنیم. انگار که داریم حال و روز شرکتها و اقتصاد رو ارزیابی میکنیم و بر اساس اون تصمیم میگیریم که آیا سرمایهگذاری کنیم یا نه. این نوع تحلیل، بیشتر شبیه به یه معاینه پزشکی برای بازار هست، تا ببینیم آیا بازار سالمه یا نه!
تحلیل سنتیمنتال (Sentimental Analysis)
تحلیل سنتیمنتال یا احساسات بازار، مثل روانشناسی جمعی تریدرها و سرمایهگذارها در بازاره. تو این روش، ما به احساسات و رفتار جمعی افراد نسبت به بازار توجه میکنیم تا بتونیم پیشبینی کنیم که قیمتها به کدوم سمت حرکت میکنن. انگار که داریم حال و هوای مردم رو دربارهی بازار میسنجیم.
ابزارهایی مثل شاخص ترس و طمع (Fear and Greed Index) به ما کمک میکنن تا احساسات بازار رو بهتر درک کنیم. این شاخصها با توجه به عوامل مختلفی مثل حجم معاملات، نوسانات قیمت و اخبار، میتونن به ما نشون بدن که بازار در چه حال و هوایی قرار داره.
تحلیل سنتیمنتال مثل اینه که داری به بازار گوش میدی و صداهای مختلفش رو تحلیل میکنی تا بفهمی بازار به کدوم سمت حرکت میکنه.
ترکیب این ۳ روش تحلیل، میتونه به ما کمک کنه تا تصمیمات هوشمندانهتری بگیریم.
وقتی توی سایت یا اپلیکیشن یه صرافی، وارد بخش بازار میشید، با دستهبندیهای مختلفی روبهرو میشید که در ادامه باهاشون آشنا میشیم:
بازار اسپات (Spot Market)
بازار اسپات، سادهترین و رایجترین نوع بازاره. در این بازار، شما میتونید ارزهای دیجیتال رو به صورت مستقیم و با قیمت لحظهای خرید و فروش کنید. مثلاً اگه بخواید ۱ بیتکوین بخرید، باید قیمت فعلی اون رو پرداخت کنید و بلافاصله مالک اون بشید. اگه چیزی رو در بازار اسپات بخرید، فقط زمانی سود میکنید که قیمت اون افزایش پیدا کنه.
بازار مارجین (Margin Market)
در بازار مارجین، شما میتونید با قرض گرفتن سرمایه از صرافی، معاملات بزرگتری انجام بدید. این کار با استفاده از اهرم (Leverage) انجام میشه. مثلاً اگه ۱۰۰ دلار داشته باشید و از اهرم ۱۰ استفاده کنید، میتونید معاملهای به ارزش ۱۰۰۰ دلار انجام بدید. جذابه ولی ریسکش بیشتره. این بازار زیرمجموعه بخش اسپات محسوب میشه.
توی بازار مارجین، معاملات به صورت دو طرفه انجام میشه. یعنی میتونید هم از افزایش قیمت و هم از کاهش قیمت، سود بگیرید.
بازار فیوچرز (Futures Market)
شما در بازار فیوچرز، قراردادهایی رو معامله میکنید که تعهد میدن در آینده، یک دارایی رو با قیمت مشخصی بخرید یا بفروشید. اینجا هم مثل بازار مارجین، میتونید با استفاده از اهرم، معاملات بزرگتری انجام بدید. قراردادهای فیوچرز معمولاً تاریخ انقضا دارن و در اون تاریخ، معامله به طور خودکار بسته میشه.
بازار فیوچرز زیرمجموعه بخش اسپات نیست، بلکه در شاخهی دیگهای از بازارها تحت عنوان مشتقات (Derivatives) قرار میگیره. مشتقات به چیزایی گفته میشه که فقط حالتِ قرارداد دارن و واقعی نیستن. یعنی مثلا اگه توی بازار فیوچرز، بیتکوین بخرید، چیزی رو خریدید که قیمتش مطابق بیتکوین نوسان میکنه، ولی واقعی نیست و نمیتونید اونو از صرافی خارج کنید.
بازار پرپچوال (Perpetual Market)
به قراردادهای فیوچرزی که تاریخ انقضا نداشته باشن، پرپچوال (Perpetual یا دائمی) گفته همیشه.
توی بازار فیوچرز، وقتی یه پوزیشن (یا همون موقعیت معاملاتی) رو باز میکنید، باید اونو تا قبل از تاریخ انقضا که اصولا بین ۱ الی ۳ ماه هست، ببندید. در بازار پرپچوال، چنین اجباری وجود نداره و پوزیشن شما میتونه تا مدتها باز بمونه. (البته به ازای هر روز باید کارمزد بدید!)
برای نزدیک نگه داشتن قیمت قراردادهای پرپچوال به قیمت بازار اسپات، از مکانیزمی به نام فاندینگ ریت (Funding Rate) استفاده میشه که توی درسهای بعدی راجبش صحبت کردیم.
بازار آپشنز (Options Market)
بازار آپشنز، هیجانانگیزترین و البته از پیچیدهترین بازارهای کریپتو و همچنین زمین بازی حرفهایها به حساب میاد. این بازار هم مثل بازار فیوچرز، زیرمجموعه مشتقات (Derivatives) محسوب میشه، پس شما به جای خرید یا فروش مستقیم ارزهای دیجیتال، قراردادهایی معامله میکنید که به شما حق (و نه الزام) خرید یا فروش داراییها رو با قیمت مشخص و در زمان مشخص میده.
دو نوع اصلی قرارداد آپشنز داریم:
مزیت بزرگ بازار آپشنز اینه که در اون، چیزی به نام لیکوئیدشدن وجود نداره. یعنی بازار هرچقدر نوسان کنه، مثل فیوچرز نیست که ممکن باشه یهو از معامله پرت بشید بیرون. به همین دلیل شما میتونید ریسک خودتون رو مدیریت کنید و با سرمایهگذاری کمتر، از نوسانات بزرگ بازار سود بگیرید. البته باید دقت کنید که پیچیدگیهای این بازار نیازمند دانش بیشتریه و برای تازهواردها ممکنه کمی گیجکننده باشه.
هر کدوم از این بازارها ویژگیها و ریسکهای خاص خودشون رو دارن. انتخاب بازار مناسب بستگی به تجربه، استراتژی و میزان ریسکپذیری شما داره.
دفتر سفارش (Order Book) مثل منوی رستوران کریپتو هست، جایی که تمام سفارشهای خرید و فروش نمایش داده میشه. دفتر سفارش در صرافیها به ما نشون میده که چه تعداد سفارش برای خرید و فروش یک دارایی در قیمتهای مختلف وجود داره.
توی دفتر سفارش، دو ستون اصلی داریم: سفارشهای خرید (Buy Orders) و سفارشهای فروش (Sell Orders).
سفارشهای خرید به ما نشون میده که افراد حاضرند چه مقدار از دارایی مورد نظر رو به چه قیمتی بخرن. اینا مثل مشتریهایی هستن که توی صف ایستادن و میگن: «یه بیتکوین میخوام، ولی به قیمتی که مناسب باشه!»
سفارشهای فروش به ما نشون میده که افراد حاضرند چه مقدار از دارایی خودشون رو به چه قیمتی بفروشن. اینا هم مثل فروشندههایی هستن که میگن «بیتکوین دارم، کسی میخواد؟ اینم قیمتش!»
وقتی که قیمتی که خریدار میخواد پرداخت کنه با قیمتی که فروشنده میخواد بگیره تطبیق پیدا کنه، معامله انجام میشه. به این تطبیق قیمتها میگن تطابق سفارش (Order Matching).
دفتر سفارش به ما کمک میکنه تا ببینیم بازار در حال حاضر به چه سمت و سویی میره و چقدر تقاضا و عرضه برای داراییهای مختلف وجود داره.
نکته مهم در بررسی دفتر سفارش اینه که سفارشگذارها، همیشه میتونن سفارش خودشونو کنسل کنن. یا به دلایل مختلف، هزار با سفارش بذارن و قبل از اجرا، مجدد کنسلش کنن! پس باید حواسمون جمع باشه.
وقتی توی صرافیهای کریپتویی معامله میکنید، با چند نوع سفارش مختلف سروکار دارید که هر کدوم کاربرد خاص خودشون رو دارن. بیاید با هم به این سفارشها نگاه کنیم:
سفارش لیمیت (Limit Order)
سفارش لیمیت، سفارشیه که شما یه قیمت مشخص رو برای خرید یا فروش تعیین میکنید. این سفارش فقط وقتی اجرا میشه که قیمت بازار به قیمت تعیینشده شما برسه یا بهتر بشه. مثلاً اگه بخواید بیتکوین رو وقتی که قیمتش به ۵۵۰۰۰ دلار رسید بخرید، سفارش لیمیت میذارید. این نوع سفارش برای کسایی که عجله ندارن و دنبال بهترین قیمت هستن، خیلی مناسبه.
سفارش مارکت (Market Order)
سفارش مارکت، سفارشیه که بلافاصله با بهترین قیمت موجود در بازار اجرا میشه. این سفارش برای مواقعیه که میخواید سریع عمل کنید و قیمت خیلی براتون مهم نیست. پیشنهاد میشه تا زمانی که مجبور نشدید ازین سفارش استفاده نکنید (مخصوصا زمانهایی که نوسان قیمتها بالاست)، چون ممکنه بره تو پاچتون.
سفارش استاپ لیمیت (Stop-Limit Order)
این سفارش، ترکیبی از سفارش استاپ و سفارش لیمیت هست. شما یه قیمت استاپ تعیین میکنید که وقتی قیمت بازار به اون رسید، یه سفارش لیمیت با قیمت مشخصشده توی دفتر سفارش ثبت بشه. برای مثال، اگه بیتکوین روی ۹۰۰۰۰ دلار باشه و شما بخواید اگه قیمت به ۸۹۰۰۰ دلار رسید، یه سفارش فروش لیمیت برای ۸۸۰۰۰ دلار بذارید، از این نوع سفارش استفاده میکنید. این نوع سفارش برای مدیریت ریسک عالیه.
سفارش OCO یا One Cancels the Other
سفارش OCO نوعی از سفارش پیشرفته است که به شما اجازه میده دو سفارش مجزا رو به صورت همزمان ثبت کنید، اما با این شرط که اگر یکی از اونها اجرا بشه، دیگری به طور خودکار لغو (کنسل) میشه. این یه ابزار کاربردی برای مدیریت ریسک و بهینهسازی معاملاته.
به زبان ساده، سفارش OCO ترکیبی از یک سفارش لیمیت (Limit Order) و یک سفارش استاپ-لیمیت (Stop-Limit Order) هست. این دو سفارش با هم لینک میشن، یعنی در حالی که هر دوی اونها فعال هستن، اجرای یکی باعث لغو دیگری میشه.
سایر سفارشها
هر کدوم از این سفارشها بسته به استراتژی و نیاز شما در معاملات قابل استفاده هستن. شناخت دقیق این سفارشها میتونه به شما کمک کنه تا با اطمینان بیشتری معامله کنید و ریسکهاتون رو مدیریت کنید.
حد سود و حد ضرر، دو ابزار مهم در مدیریت ریسک سرمایهگذاری هستن که به شما کمک میکنن تا سود خودتون رو محافظت کنید و از زیانهای بزرگ جلوگیری کنید.
حد سود (Take Profit) یا همون TP، قیمتیه که وقتی بهش رسیدید، تصمیم میگیرید که سود خودتون رو برداشت کنید و معامله رو ببندید. فرض کنید که شما بیتکوین رو به قیمت ۵۰ هزار دلار خریدید و حد سودتون رو روی ۶۰ هزار دلار تنظیم کردید. وقتی قیمت بیتکوین به ۶۰ هزار دلار برسه، شما به طور خودکار معامله رو میبندید و سود ۱۰ هزار دلاری خودتون رو برداشت میکنید. حد سود مثل یه یادآوری دوستانه به شماست که بگه: «هی یو!، وقتشه که سودتو بگیری و بری عشق و حال!»
حد ضرر (Stop Loss) یا همون SL، قیمتیه که وقتی بهش رسیدید، تصمیم میگیرید که معامله رو ببندید تا جلوی زیان بیشتر رو بگیرید. فرض کنید که شما اتریوم رو به قیمت ۳۰۰۰ دلار خریدید و حد ضررتون رو روی ۲۵۰۰ دلار تنظیم کردید. اگه قیمت اتریوم به ۲۵۰۰ دلار برسه، شما به طور خودکار معامله رو میبندید و زیان ۵۰۰ دلاری خودتون رو قبول میکنید تا از زیانهای بزرگتر جلوگیری کنید. حد ضرر مثل یه دوست دلسوزه که بهتون میگه: «بیخیال شو، قبل از اینکه اوضاع بدتر بشه، معامله رو ببند و بکش بیرون!»
این ابزارها به شما کمک میکنن تا با خیالی آسودهتر و با کنترل بیشتری در بازار کریپتو معامله کنید و استرس کمتری داشته باشید.
لیکوئید شدن، شبیه به لحظهای هست که یه موج بزرگ ساحلی، قلعه شنی شما رو خراب میکنه! تو دنیای کریپتو، لیکوئید شدن به معنی بستن اجباری موقعیتهای بازِ تریدرها توسط صرافیه! حالا این دقیقا یعنی چی؟
زمانی که در بازار اسپات خرید و فروش میکنید، همه چیز در امن و امانه، اما زمانی که یه پوزیشن یا موقعیت معاملاتی رو در بازاری مثل فیوچرز باز میکنید، ماجرای لیکوئید شدن ممکنه براتون اتفاق بیوفته. داستان ازین قراره که صرافی، پوزیشن شما رو به یه اعتباری براتون باز میکنه که اون اعتبار، همون موجودی شما یا در اصطلاح، مارجین شما برای اون معاملهست.
اگه بعد از باز کردن یه پوزیشن، قیمت در جهت پیشبینی شما حرکت کنه، که خوش به حالتون چون وارد سود میشید؛ اما زمانی که قیمت، خلاف جهت پوزیشن شما حرکت کنه، شما وارد ضرر میشید. داستان اینجاست که شما این مقدار ضرر رو فقط تا حد موجودی اولیه یا همون مارجینتون میتونید تحمل کنید. وقتی مقدار ضرر پوزیشن به اندازه مارجین شما برسه، صرافی اجازه نمیده پوزیشن شما بیشتر از این باز بمونه و اون رو میبنده. اینجاس که شما لیکوئید میشید.
مثلا اگه با ۱۰۰۰ دلار، وارد یک موقعیت خرید بیتکوین با اهرم ۵ شده باشید و قیمت نزدیک ۲۰ درصد افت کنه، شما لیکوئید میشید و تمام ۱۰۰۰ دلارتون از دست خواهد رفت!
برای جلوگیری از لیکوئید شدن، تریدرها باید همیشه حواسشون به میزان اهرم و نوسانات بازار باشه و از ابزارهای مدیریت ریسک مثل حد ضرر (Stop Loss) استفاده کنن. در غیر این صورت، ممکنه ناگهان خودشون رو توی گرداب لیکوئید شدن ببینن!
فاندینگ ریت (Funding Rate)، یه مفهوم مهم تو دنیای معاملات فیوچرزه برای تضمین نزدیک بودن قیمت قراردادهای فیوچرز به قیمت بازار اسپات استفاده میشه. حالا این دقیقا یعنی چی؟
به زبان ساده، اگه در شرایطی باشیم که اکثریت پوزیشن لانگ دارن و بازار در حال صعوده، افرادی که پوزیشن لانگ (خرید) دارن باید فاندینگ ریت رو به افرادی که پوزیشن شورت (فروش) دارن پرداخت کنن. به این ترتیب، فاندینگ ریت به عنوان مکانیزمی عمل میکنه که قیمت قراردادهای فیوچرز از نوع بدون تاریخ انقضا ( یا همون پرپچوال)، به قیمت بازار اسپات نزدیک باقی بمونه.
فاندینگ ریت معمولاً به صورت دورهای (مثلاً هر ۸ ساعت یک بار) محاسبه و اعمال میشه. اگه فاندینگ ریت مثبت باشه، تریدرهایی که پوزیشن لانگ (خرید) دارن باید به تریدرهایی که پوزیشن شورت (فروش) دارن پرداخت کنن و اگه منفی باشه، برعکس.
نکته مهم اینه که فاندینگ ریت فقط برای بازار فیوچرز از نوع بدون تاریخ انقضا (پرپچوال) استفاده میشه و برای بازار فیوچرز عادی که قراردادها تاریخ انقضا دارند، وجود نداره. دلیلش اینه که در قراردادهای پرپچوال، هدف اینه که قیمت قراردادها به قیمت بازار اسپات نزدیک باقی بمونه. اما در بازار فیوچرز عادی، تاریخ انقضا تعیین میکنه که قرارداد در یک زمان مشخص بسته بشه، بنابراین نیازی به استفاده از فاندینگ ریت برای نزدیک نگه داشتن قیمتها به بازار اسپات وجود نداره.
برای مثال، اگه فاندینگ ریت ۰٫۰۱ درصد باشه و شما یک پوزیشن ۱۰۰۰ دلاری باز کنید، باید ۰.۱۰ دلار پرداخت کنید (یا دریافت کنید) بسته به اینکه پوزیشن شما لانگ یا شورت باشه.
فاندینگ ریت به تریدرها کمک میکنه تا تصمیمات بهتری بگیرن و استراتژیهای خودشون رو بر اساس تعادل بازار تنظیم کنن. اینجوری میتونن از نوسانات شدید جلوگیری کنن و با اطمینان بیشتری معامله کنن.
ضرر ناپایدار یا Impermanent Loss، یکی از مفاهیم مهم در دنیای دیفای و صرافیهای غیرمتمرکز (DEX) هست که باید حتماً بهش توجه کنید. این ضرر زمانی اتفاق میافته که قیمت توکنهایی که شما در استخر نقدینگی گذاشتید، تغییر کنه و ارزش دلاری اونها نسبت به زمانی که سپردهگذاری کردید، کمتر بشه.
فرض کنید شما مقداری اتریوم و تتر رو در یک استخر نقدینگی مثل یونیسواپ (Uniswap) سپردهگذاری کردید. اگه قیمت اتریوم نسبت به تتر تغییر کنه، شما ممکنه با ضرر ناپایدار مواجه بشید. هر چقدر این تغییر قیمت بزرگتر باشه، ضرر ناپایدار شما هم بیشتر میشه.
اما چرا بهش میگن «ناپایدار»؟ چون این ضرر تا زمانی که شما توکنهاتون رو از استخر نقدینگی خارج نکنید، قطعی نیست. اگه قیمتها به حالت اولیه برگردن، ضرر ناپایدار شما هم از بین میره. اما اگه قیمتها تغییر کنن و شما توکنهاتون رو خارج کنید، این ضرر قطعی میشه.
ضرر ناپایدار بیشتر در بازارسازهای خودکار (AMM) مثل یونیسواپ، سوشیسواپ و پنکیکسواپ اتفاق میافته. این پروتکلها به هر کسی که سرمایه داره اجازه میدن تا بازارساز بشه و از کارمزد معاملات درآمد کسب کنه. اما باید همیشه به مفهوم ضرر ناپایدار توجه داشته باشید.
کارمزدهای معاملاتی که از تامین نقدینگی به دست میارید، میتونن بخشی از این ضرر رو جبران کنن.
ای تی اف یا Exchange-Traded Fund، یک نوع سرمایهگذاری جمعی هست که ترکیبی از سهام، اوراق قرضه، کالاها و یا سایر داراییها رو شامل میشه و درست مثل سهام در بازار بورس معامله میشه. فکر کنید که دارید یه سبد خرید توی فروشگاه پر میکنید، منتها به جای خوراکیها، اینجا سهام و اوراق قرضه و … میریزید توی سبد!
یکی از مزیتهای اصلی ای تی اف اینه که میتونید به جای خرید تکتک سهامها، به راحتی سهمی از یک سبد بزرگ و متنوع رو بخرید و اینجوری ریسک سرمایهگذاریتون رو کاهش بدید. به عبارتی، به جای اینکه همه تخممرغها رو توی یه سبد بذارید، اونا رو توی چندین سبد مختلف پخش میکنید تا اگه یکی از سبدها بیفته، همشون نشکنن!
ای تی افها معمولاً شاخصهای خاصی رو دنبال میکنن؛ مثلاً یه ای تی اف ممکنه شاخص S&P 500 رو دنبال کنه که شامل سهام ۵۰۰ شرکت بزرگ آمریکاست. اینجوری شما با خرید یه سهم از ETF، به نوعی توی ۵۰۰ شرکت سرمایهگذاری کردید.
تو دنیای کریپتو هم اخیراً بحث ای تی افهای بیتکوین داغ شده. این ای تی افها به سرمایهگذارها این امکان رو میدن که بدون نیاز به خرید و نگهداری مستقیم بیتکوین، از نوسانات قیمت اون بهرهمند بشن.
به طور خلاصه، ای تی افها ابزارهای مالی هستن که به شما کمک میکنن تا به راحتی و با هزینه کمتر، به داراییهای متنوعی دسترسی پیدا کنید و ریسک سرمایهگذاریتون رو کاهش بدید.
DCA مخفف Dollar Cost Average یا میانگین هزینه دلاری، یه استراتژی بلندمدتِ خرید در بازارهای مالی محسوب میشه و میگه بهجای اینکه کل پولتو یهجا روی یه رمزارز (یا هر دارایی دیگهای) سرمایهگذاری کنی، اون رو توی بازههای زمانی مشخص و به مقدار ثابت خرید کن. این کار باعث میشه تأثیر نوسانات بازار روی خریدات کمتر بشه و ریسک ضرر سنگین کاهش پیدا کنه.
فرض کنید که ۵۰۰۰ دلار دارید و میخواید روی بیتکوین سرمایهگذاری کنید.
روش معمول: اگه کل پولتون رو یهجا (مثلاً وقتی قیمت ۱۰۰,۰۰۰ دلاره) روی بیتکوین بذاری، فقط ۰٫۰۵ BTC میخرید. حالا اگه قیمت بریزه، مثلاً بشه ۶۰,۰۰۰ دلار، ضرر سنگینی میکنید.
روش DCA: بهجای روش قبل، تصمیم میگیرید هر ماه ۱۰۰ دلار بیتکوین بخرید، بدون توجه به این که قیمت چقدره. ممکنه یه ماه بیتکوین ۵۰,۰۰۰ دلار باشه و ماه بعد ۷۰,۰۰۰ دلار، ولی در نهایت، یه قیمت میانگین بهدست میارید که باعث میشه ریسک کمتری داشته باشید.
مزایای استراتژی DCA
چه زمانی DCA جواب نمیده؟
اگه رمزارزی رو انتخاب کنید که ارزش بنیادی نداره و فقط بهخاطر هیجانات بازار پامپ شده، DCA هیچ کمکی نخواهد کرد. چون اگه پروژه به فنا بره، هرچقدر هم که میانگین خرید شما پایین باشه، باز هم ضرر میکنید. پس قبل از شروع خرید به روش DCA، حتماً باید تحقیق کنید که دارید روی یه دارایی پدر مادر دار سرمایهگذاری میکنید.
جمعبندی
یکی از قدیمیترین و بحثبرانگیزترین روشهای مدیریت سرمایه، استراتژی مارتینگل (Martingale) هست که ریشه در دنیای قمار داره ولی به دنیای معاملهگری هم نفوذ کرده. این روش بر پایهی یک ایدهی ساده بنا شده:
اگه باختی، مقدار شرط بعدی رو دو برابر کن تا با یه برد، تمام ضررهات جبران بشه و سود هم ببری!
مارتینگل چطور کار میکنه؟
فرض کنید یه بازی داریم که احتمال برد و باختش ۵۰/۵۰ هست، مثل شرطبندی روی پرتاب سکه. اگه ببازید پولتون از دست میره، اگه ببرید پولتون ۲ برابر میشه.
مثال
مارتینگل در بازارهای مالی
حالا این استراتژی چطور توی بازارهای مالی مثل کریپتو، فارکس و بورس استفاده میشه؟ دقیقاً به همون شکل، یعنی وقتی قیمت یه دارایی افت میکنه، معاملهگر حجم خریدش رو دو برابر میکنه، به امید اینکه قیمت برگرده و همهی ضررها جبران بشه.
چرا مارتینگل خطرناکه؟
آیا راهی برای کاهش ریسک مارتینگل وجود داره؟
بله! بعضی از معاملهگرها نسخههای بهینهشدهای از این استراتژی رو استفاده میکنن:
جمعبندی
استراتژی مارتینگل شاید روی کاغذ عالی به نظر برسه، ولی در عمل خیلی خطرناکه و میتونه باعث نابودی کل سرمایه بشه. اگه قصد دارید از این روش استفاده کنید، حتماً محدودیتهایی برای حجم سرمایه و تعداد دفعات دو برابر کردن در نظر بگیرید. یادتون باشه، بازارهای مالی مثل کازینو نیستن و همیشه نمیتونید روی برگشت قیمت حساب کنید!
اثبات ذخایر یا Proof of Reserves (PoR) روشیه که صرافیهای کریپتویی برای نشان دادن شفافیت مالی خود از اون استفاده میکنند. هدف این روش اینه که کاربرها مطمئن بشن صرافی به اندازهی داراییهای مشتریان، ذخایر واقعی داره و در صورت برداشت، دچار مشکل نقدینگی نمیشه.
PoR چطور کار میکنه؟
صرافی از طریق یه متد رمزنگاری خیلی جذاب، ثابت میکنه که داراییهای اعلامشده رو واقعا در کیف پولهای خودش داره. معمولاً این فرآیند به کمک روشی به نام «درخت مِرکِل» یا Merkle Tree انجام میشه که به کاربرها اجازه میده صحت دادهها رو بدون افشای اطلاعات حساس بررسی کنن. (اینا ریاضیات خالصه، قابل توجه اونایی که میگن ریاضی کجای زندگی به درد میخوره!)
چرا اثبات ذخایر مهمه؟
چالشهای PoR
بازار آپشنز (Options Market) که تو فارسی بهش اختیار معامله گفته میشه، یه جور معاملهی پیشرفته توی دنیای مالیه که به تریدرها اجازه میده بدون اینکه مستقیماً یه دارایی رو بخرن، روی قیمت آیندهش شرطبندی کنن (البته از نوع منطقی، نه قهوهخونهای!)
آپشن یه قرارداد مالیه که به شما حقِ خرید یا حقِ فروش یه دارایی رو در یه قیمت مشخص و در یه بازهی زمانی مشخص، میده. به اینصورت که:
تا مثال نزنیم قضیه روشن نمیشه. فرض میکنیم الان قیمت بیتکوین ۸۰ هزار دلاره و پیشبینی شما اینه که قیمت تا ۱ ماه آینده، یه مقدار میاد پایینتر. در این حالت، میتونید با پرداخت یه هزینه خیلی کم، یه آپشن پوت روی قیمت ۸۰ هزار و با تاریخ انقضای ۱ ماه آینده خریداری کنید.
چیزی که خریدید (یعنی آپشن پوت) به شما این حق رو میده که در ۳۰ روز آینده، فارغ از اینکه در روز انقضای قرارداد، بیتکوین چه قیمتی داره، بتونید اون مقدار بیتکوین خودتونو روی قیمت ۸۰ هزار دلار بفروشید. حالا شما در چه حالتی ازین حق فروش استفاده میکنید؟
طبیعیه اگه قیمت بیتکوین در زمان اننقضای آپشن، بالاتر از ۸۰ هزار دلار باشه، آپشن پوت شما بیارزش میشه. اما هرچی در اون تاریخ، قیمت بیتکوین از ۸۰ هزار دلار پایینتر بیاد، قراردادی که شما توی دستتون دارید، ارزشمندتر میشه و قطعا ازین حق فروش به قیمت ۸۰ هزار دلار استفاده میکنید.
چرا تریدرها عاشق آپشنز هستن؟
پس بازار آپشنز یه ابزار قوی برای سرمایهگذاریه، ولی به شرطی که بدونید دارید چیکار میکنید.
مدیریت ریسک به مجموعهای از استراتژیها و تکنیکها گفته میشه که به شما کمک میکنه تا ریسکهای موجود در سرمایهگذاری و معاملههاتون رو کاهش بدید و از زیانهای بزرگ جلوگیری کنید. توی دنیای پر نوسان کریپتو، مدیریت ریسک میتونه تفاوت بین موفقیت و شکست رو رقم بزنه.
اصول مهم مدیریت ریسک در معاملات کریپتو:
تعیین حد ضرر (Take Profit)
همیشه قبل از ورود به هر معاملهای، حد ضرری رو مشخص کنید که اگه قیمت به اون رسید، معاملهتون به طور خودکار بسته بشه. این کار کمک میکنه تا از زیانهای بزرگ جلوگیری کنید. یادتون باشه، بازار کریپتو مثل یه دریای پرتلاطمه، پس همیشه یه جلیقه نجات (حد ضرر) همراه خودتون داشته باشید!
تعیین حد سود (Stop Loss)
همونطور که حد ضرر مهمه، تعیین حد سود هم مهمه. قبل از ورود به معامله، تصمیم بگیرید که اگه قیمت به یه حد مشخصی رسید، سودتون رو برداشت کنید و معامله رو ببندید. اینجوری میتونید از نوسانات شدید بازار بهرهمند بشید و سودتون رو حفظ کنید.
تنوعبخشی (Diversification)
تنوعبخشی به این معنیه که سرمایهتون رو در داراییهای مختلف پخش کنید تا ریسک کاهش پیدا کنه. مثلاً به جای اینکه همه تخممرغها رو توی یه سبد بذارید، اونا رو توی چندین سبد مختلف بچینید. اینجوری اگه یکی از داراییها زیان بده، بقیه داراییها میتونن این زیان رو جبران کنن.
اندازهگیری ریسک به پاداش (Risk-to-Reward Ratio)
قبل از ورود به هر معاملهای، نسبت ریسک به پاداش رو محاسبه کنید. این نسبت به شما کمک میکنه تا بفهمید آیا معاملهای که قصد ورود بهش رو دارید، ارزش ریسک کردن رو داره یا نه. مثلاً اگه ریسک معامله ۱۰۰ دلار باشه و پاداشش ۳۰۰ دلار، نسبت ریسک به پاداش ۱ به ۳ هست که نسبت مناسبیه.
پیروی از برنامه معاملاتی (Following a Trading Plan)
همیشه یه برنامه معاملاتی داشته باشید و بهش پایبند بمونید. این برنامه باید شامل استراتژیهای ورود و خروج، مدیریت سرمایه، و کنترل احساسات باشه. پیروی از برنامه معاملاتی کمک میکنه تا تصمیمات بهتر و منطقیتری بگیرید.
این اصول به شما کمک میکنن تا در دنیای پر نوسان کریپتو، با اطمینان بیشتری معامله کنید و از زیانهای بزرگ جلوگیری کنید.
نهنگ کریپتو (Crypto Whale)، به افراد یا نهادهایی اطلاق میشه که تعداد زیادی از یک ارز دیجیتال رو در اختیار دارن و میتونن با خرید یا فروش مقادیر زیادی از داراییها، بازار رو تحت تأثیر قرار بدن. این نهنگها با داشتن ذخایر قابل توجهی از ارزهای دیجیتال، توانایی ایجاد نوسانات بزرگ در بازار رو دارن.
فرض کنید شما توی یه استخر شنا میکنید و یه نهنگ بزرگ وارد استخر میشه؛ طبیعتاً همه چیز به هم میریزه! اکثر موجوداتی که در سطح آب شناورن، زمانی متوجه حضور یه نهنگ بزرگ میشن که دیگه کار از کار گذشته! نهنگهای کریپتو هم همینطور عمل میکنن. وقتی که یه نهنگ تصمیم میگیره مقدار زیادی از یک ارز دیجیتال رو بخره یا بفروشه، قیمتها به شدت تغییر میکنن و بازار تحت تأثیر قرار میگیره.
نهنگها معمولاً از طریق سرمایهگذاریهای اولیه، استخراج یا سایر روشها، مقدار زیادی ارز دیجیتال جمعآوری میکنن. برای مثال، اگه یه نهنگ مقدار زیادی بیتکوین داشته باشه و تصمیم بگیره که همهشو بفروشه، قیمت بیتکوین به شدت کاهش پیدا میکنه و برعکس، اگه تصمیم بگیره مقدار زیادی بیتکوین بخره، قیمت به شدت افزایش پیدا میکنه.
برای شناسایی نهنگهای کریپتو، میتونید از ابزارهای ردیابی نهنگها استفاده کنید. این ابزارها به شما کمک میکنن تا تحرکات نهنگها رو رصد کنید و تصمیمات معاملاتی هوشمندانهتری بگیرید.
Whale Alert یکی از قدیمیترین پلتفرمهاییه که آمار لحظهای موجودی کیف پول نهنگهارو اطلاع رسانی میکنه.
مارکت کپ (Market Cap) یا ارزش بازار یعنی ارزش کل یه رمزارز بر اساس قیمت فعلیش. فرمولش هم خیلی سادهست: مارکت کپ برابر است با تعداد توکنهای در گردش × قیمت هر توکن. مثلاً اگه هر قیمت هر بیتکوین ۱۰۰ هزار دلار باشه و ۲۰ میلیون بیتکوین در گردش باشه، مارکت کپ بیتکوین میشه ۱۰۰ هزار × ۲۰ میلیون، یعنی ۲ هزار میلیارد دلار یا ۲ تریلیون دلار (۲.۰۰۰.۰۰۰.۰۰۰.۰۰۰ دلار)
اگه به سایت کوین مارکت کپ (که در درس ۱ این بخش معرفی شد) سر زده باشید، در کنار مارکت کپ، یه پارامتر دیگه به نام مارکت کپ رقیقشده (Fully Diluted Market Cap)میبینید. این پارامتر که با FDV هم نمایش داده میشه، ارزش بازار رو با احتساب تمام توکنیهایی که درآینده قراره منتشر بشن، حساب میکنه. (انگار یذره آب قاطیش میکنه و رقیق میشه!)
این یعنی، در آینده که همه توکنها وارد بازار بشن، ارزش کلی پروژه (با فرض ثابت موندن قیمت فعلی)، ممکنه به عدد FDV برسه.
چرا FDV مهمه؟
یه پروژه با مارکت کپ کم اما FDV بالا، یعنی هنوز کلی توکن قفلشده داره که وقتی آزاد بشن، ممکنه قیمت توکن رو کم کنن. پس همیشه قبل از خرید، بهتره یه نگاهی بندازیم ببینیم FDV چند برابره مارکت کپ واقعی پروژهست!
در ارتباط با مفهوم مارکت کپ، لازمه که با این اصطلاحات آشنا باشیم:
درک ارتباط مارکت کپ و قیمت واحد هر توکن در یک پروژه
به طور کلی، مارکت کپ یکی از معیارها برای مقایسه اندازه بازار پروژههاست. اما یه ظرافتی در این بین وجود داره که حتما باید بتونید درکش کنید. فرض کنید توکن یه پروژه، ۱ سنت (یعنی ۰٫۰۱ دلار) قیمت داره، ولی ۱ تریلیون توکن در گردش داره. این یعنی: مارکت کپ این پروژه ۱۰ میلیارد دلاره! (عدد ۰٫۰۱ را در ۱ تریلیون ضرب کردیم.)
حالا قیمت هر واحد توکن یه پروژه دیگه ممکنه ۱۰۰ دلار باشه، ولی فقط ۱ میلیون توکن در گردش داشته باشه که مارکت کپش میشه ۱۰۰ میلیون دلار! این یعنی ارزش پروژه اول که قیمت توکنش ۰٫۰۱ دلار، ۱۰ برابر پروژه دومه که قیمت توکنش ۱۰۰ دلاره! (گرفتید چی شد؟ خیلی مهمه اینو درک کنید)
یه جمعبندیمون نشه؟
خلاصه که، اگه یه نفر ازتون پرسید «این ارز فقط ۱ دلاره، پس ارزونه؟»، دیگه میدونید باید کجارو چک کنید.
اگه یه چرخی تو پلتفرمهای دیفای (DeFi) زده باشی، حتماً با عبارت TVL برخورد داشتی. TVL مخفف Total Value Locked یا ارزش کل قفلشده، به مقدار کل داراییهایی گفته میشه که توی یه پلتفرم دیفای قفل شده و مردم دارن ازش برای وام دادن، استیکینگ، تأمین نقدینگی و کارهای دیگه استفاده میکنن.
برای مثال، یه صرافی غیرمتمرکز مثل Uniswapرو در نظر بگیرید. مردم میان و کلی اتر (ETH) و استیبلکوین و رمزارزهای دیگه توش قفل میکنن تا تأمین نقدینگی کنن. مقدار کل این داراییها، میشه همون ارزش کل قفلشده یا TVL یونی سواپ.
بررسی TVL به چه دردی میخوره؟
TVL چطور محاسبه میش؟
محاسبه TVL خیلی ساده، از ضرب مجموع تمام داراییهای قفل شده در قیمت اونها بدست میاد. پس اگه توی یه پروتکل 100 هزار ETH استیک شده باشه و قیمت هر ETH ۳۰۰۰ دلار، TVL این پروتکل از این بخش میشه: ۱۰۰ هزار تا اتر ضرب در دونهای ۳۰۰۰ دلار که میشه: ۳۰۰ میلیون دلار.
حالا اگه فردا قیمت ETH بره بالا،TVL هم به همون نسبت رشد میکنه (و برعکس). برای همین، تغییرات TVL لزوماً نشوندهندهی ورود یا خروج سرمایه نیست؛ گاهی فقط نوسانات قیمت رو نشون میده.
در نهایت، TVL یه معیار مهم برای سنجیدن سلامت یه پروژه دیفای هست، ولی همیشه باید یه چیزو در نظر بگیری: بالا بودن TVL لزوماً به معنی سوددهی نیست! بعضی پروژهها با دادن سودهای غیرمنطقی، مردم رو جذب میکنن و وقتی TVL بالا رفت، یهو جمعش میکنن و میزنن به چاک! پس فقط به عدد TVL خیره نشید، هنر اینه که بتونیم تشخیص بدیم چرا و چطوری این پول اونجا قفل شده!
FOMO و FUD، بلای جون معاملهگرها!
اگه توی کریپتو باشید، حتماً این دو تا کلمه رو زیاد شنیدید که میگن: «خبر جدیدو شنیدی؟ دوباره فومو راه افتاده!» یا «اینا همش فاده، باور نکن!» این اصطلاحا در واقع دو تا احساس متضاد هستن که خیلی مهمه در موردشون بدونیم تا بتونیم کنترلشون کنیم.
اصطلاح FUD مخفف عبارت Fear, Uncertainty, Doubt به معنی ترس، عدم اطمینان، شَک.
فاد یعنی عدهای یه خبر بد دربارهی بازار یا یه رمزارز خاص منتشر میکنن و باعث ترس بقیه میشن. مثلاً:
هدف از FUD معمولاً اینه که مردم رو بترسونن تا یه رمزارز رو با قیمت پایین بفروشن. اون وقت همونایی که FUD راه انداختن، یواشکی میان و ارزون میخرن!
اصطلاح FOMO مخفف عبارت Fear of Missing Out به معنی ترس از جا موندنه.
فومو برعکس فاد عمل میکنه. وقتی یه رمزارز شروع میکنه به رشد شدید، یه عده تبلیغ میکنن که اگه الان نخری، دیگه هیچوقت گیرت نمیاد! فومو باعث میشه:
چطور اسیر FUD و FOMO نشیم؟
خلاصه که، تنها راه کنترل فاد و فومو، مطالعه بیشتر در مورد روانشناسی بازار و درک سیستم ادراکی و احساسی ما انسانهاست. در نهایت، خیلی مراقب باشید، بزرگای بازار اینجان که آدمای احساسی رو یه لقمه کنن!
فرض کن یه نهنگ گرسنه تو بازار نشسته. دلش میخواد حجم زیادی بخره یا بفروشه، اما بیسر و صدا. اگه یهدفعه بیاد یه سفارش بزرگ بزنه، خیلی تابلو میشه و همه میفهمن. پس چی کار میکنه؟ مردم رو تحریک میکنه تا خودشون بیان نقدینگی بریزن وسط!
به این حرکت هوشمندانه، میگن: القای نقدینگی یا Liquidity Inducement.
یه مثال:
فرض کنید قیمت بیتکوین روی ۸۰ هزار دلاره و یه عالمه سفارش فروش بالای این سطح چیده شده. نهنگا میخوان حجم زیادی بخرن ولی بدون اینکه قیمت جهش کنه.
اونا میان با یه کندل پرقدرت، سطح مقاومت رو میشکونن! مردم فک میکنن روند صعودی شده، پس میریزن تو بازار و خرید میکنن. در همین لحظه، نهنگا که نقدینگی لازم فراهم شده، میزنن زیر میز و شروع میکنن به فروش. در نتیجه، قیمت میریزه.
القای نقدینگی معمولاً در این دو شکل اتفاق میافته:
نهنگها چرا این کارو میکنن؟
چون بازار فقط با قیمت حرکت نمیکنه؛ بازار با نقدینگی حرکت میکنه. نهنگ باید مطمئن باشه که توی هر نقطهای که میخواد وارد یا خارج بشه، یه عده حاضرن طرف دیگه معامله رو بگیرن.
یعنی وقتی میخواد بفروشه، باید یه مشت آدم هیجانزده باشن که بخوان بخرن. و چه بهتر از اینکه خودش این جوّ رو راه بندازه؟
جمعبندی
القای نقدینگی یعنی با چارت کاری میکنن که افراد عادی، توجیه بشن که باید بیان تو بازار. وقتی که اومدن، نهنگها همونجا وایسادن که باهاشون معامله کنن — البته در جهت مخالف 😅
پس از این به بعد، قبل از هر بریکاوت یا ریزشی، یه لحظه فکر کن: آیا این واقعیه؟!
الگوی وایکوف، یه مدل تحلیله که سعی میکنه رفتار نهنگها یا همون بازیگرای بزرگ بازار رو بخونه. چون باورش اینه که نوسانات قیمت، نتیجه تصمیمهای یه عده بازیگر حرفهایه که میدونن کِی بخرن، کی بفروشن و چه جور احساستی در بازار ایجاد کنن!
الگوی وایکوف معمولاً به دو فاز اصلی تقسیم میشه:
ساختار دقیقترش چطوریه؟
در فاز انباشت، بازار چند مرحله طی میکنه:
در فاز توزیع هم همین داستان هست، فقط برعکس:
چند نکته فنی برای بچههای تحلیلگر:
به زودی
به زودی
توی درس ۷ و ۸ بخش مفاهیم بلاکچین، با کیف پول ارز دیجیتال آشنا شدیم و یاد گرفتیم که آدرسهای عمومی روی بلاکچین، نقشِ کیف پول رو ایفا میکنن و میتونن حاوی کوین یا توکنهای اون بلاکچین باشن.
از طرفی، کاربرها برای تعامل با بلاکچین، از اپلیکیشنهایی استفاده میکنن که به اونا هم میگیم کیف پول ارز دیجیتال یا والت کریپتویی!
پس کیف پول ارز دیجیتال، یه اپلیکیشن روی گوشی یا لپتاپه و کارش اینه که درخواستها (یا تراکنشهای) مارو به بلاکچین میفرسته و همیشه آخرین وضعیت موجودی مارو بهمون نشون میده.
بعضی کیف پولها فقط مخصوص یک بلاکچین هستن که بهشون میگن کیف پول اختصاصی؛ اما بعضیای دیگه، همزمان از چندین بلاکچین پشتیبانی میکنن و به کیف پول چند زنجیرهای یا Multi-Chain معروفن. مثلا کیف پول تان کیپر (Tonkeeper) مخصوص نگهداری توکنهای بلاکچین «TON» ساخته شده و یا کیف پول فانتوم مخصوص بلاکچین سولاناست؛ اما کیف پول «تراست والت» و یا «سیف پل»، از نوع مالتی چِین هستن.
هر آدرس بلاکچین، توسط یه رمز منحصربهفرد کنترل میشه که بهش میگیم «کلید خصوصی». برنامه کیف پول، مدیریت تراکنشها رو به وسیله کلید خصوصی ما که توی گوشی یا لپتاپمون ذخیره شده، انجام میده.
توی کیف پولی مثل تراست والت که از صدها بلاکچین پشتیبانی میکنه، آدرسهای هر بلاکچین، کلید خصوصی مخصوص خودشونو دارن و کل اکانت ما، توسط یه شاهکلید کنترل میشه که معروفه به «کلمات بازیابی» یا «Recovery Phrase». به همین خاطره که موقع ساخت هر کیف پول، هزار با اخطار میده که حتما باید این کلمات رو یه جا یادداشت کنید و به خوبی ازشون نگهداری کنید.
اگه گوشی یا لپتاپ شما خراب، گم و یا دزدیده بشه، تنها راه دسترسی مجدد به داراییهای کیف پول، از طریق کلمات بازیابی امکانپذیره.
برای ورود به این حوزه و انجام هر نوع فعالیت کریپتویی، مجبوریم کار با کیف پولهای کریپتویی رو یاد بگیریم. خبر خوب اینه که با مراجعه به صفحه بهترین کیف پولهای ارز دیجیتال در سایت ما، میتونید خیلی راحت و سریع، کیف پول شخصی خودتونو انتخاب کنید و نحوه کار باهاشو یاد بگیرید.
در حوزه کیف پولهای کریپتو، بحث «حضانت» انقدر مهمه که با وجود اینکه قبلا در موردش صحبت کردیم، میخوایم توی این درس باز هم بهش بپردازیم.
با یه مثال واقعی شروع میکنیم. وقتی یه زوج که بچه کوچیک دارن، طلاق میگیرن، دادگاه حضانت بچه رو به یکی از والدین واگذار میکنه. اگه حضانت با مادر باشه، تمام اختیارات مرتبط به بچه، توسط مادر او کنترل میشه! توی کریپتو، سرمایههای ما حکم اون بچه رو دارن که یکی باید اختیارشو در دست داشته باشه.
اگه سرمایه ما دست یه شرکت یا مجموعه باشه، ما داریم از سرویس حضانتی یا Custodial استفاده میکنیم مثل صرافیهای ارز دیجیتال. چون پول ما توی حساب اونهاس و در عوض داریم از سرویسهای صرافی استفاده میکنیم. اگه یه روز کیف پول صرافی هک بشه یا کلا کلاهبردار از آب در بیاد، پول همه کاربرها میره رو هوا!
حالا اگه از سرویسی استفاده کنیم که بهمون اجازه بده اختیار داراییمون در هر لحظه، فقط دست خودمون باشه، مثل حالتی که پولمون توی جیب لباسمون قرار داره، بهش میگن سرویس غیرحضانتی یا غیر اَمانی یا شخصی یا Non-Custodial. (اسامی مختلفی داره ولی همشون هممعنی هستن.)
زمانی که از کیف پولهایی استفاده کنید که کلمات بازیابی رو به شما میدن، (مثل Trust wallet یا Bitget) یعنی دارید از سرویس غیرحضانتی استفاده میکنید. به این معنی که فقط شما هستید که از طریق موبایل یا لپتاپتون میتونید موجودی کیف پولتون رو خرج کنید. این قضیه به لطف فناوری «رمزنگاری کلید عمومی» و «بلاکچین» مهیا شده و واقعا زیباست! چون حتی سازنده اون اپلیکیشن هم به موجودی شما دسترسی نداره!
البته اگه سازنده کیف پول، زیرآبی بره و یه جوری موقع ساخت کیف پول، کلمات بازیابی رو برای سرور خودش بفرسته، حالا اونم میتونه هر موقع دلش خواست، دارایی مارو خرج کنه که در این حالت، امنیت کل کاربرها میره رو هوا!
خلاصه که، وقتی داریم از جذابیت سرویس غیرحضانتی صحبت میکنیم، یعنی مسئولیت نگهداری امن از کلمات بازیابی، با خود ماست! این بهای «آزادی» و «داشتن اختیار کامل روی داراییهامونه» که باید بپردازیم.
توی این درس تفاوت کلید خصوصی و کلمات بازیابی رو یکبار برای همیشه یاد میگیریم چون اینا خیلی به هم مرتبط هستن و اکثرا با هم اشتباه گرفته میشن.
در سالهای اولیه تولد بلاکچین، فقط بیت کوین وجود داشت و هنوز این همه رمزارز ساخته نشده بودن. هر آدرس عمومی، توی شبکه بیت کوین، توسط یه کلید خصوصی کنترل میشه که یه رشته کاراکتر طولانی و بدقوارهس. به این میگن سیستم «رمزنگاری کلید عمومی» که بر اساس «یک جفت کلید» کار میکنه.
اپلیکیشنهایی که اون اوایل با عنوان «کیف پول» ساخته میشدن، همه برای بیت کوین بودن و همچنان با یک کلید خصوصی کار میکردن.
پا پیشرفت فناوری و تولد بلاکچینهای مختلف، به مرور کیف پولهای چندزنجیرهای (Multi-Chain) ساخته شدن. این کیف پولها یه اپلیکیشن هستن که بعد از نصب، یه اکانت برای کاربر میسازن که شامل چندین آدرس عمومی در بلاکچینهای مختلفه.
اگه قرار باشه کاربر در کیف پولهای چند زنجیرهای، کلید خصوصی هر بلاکچین رو جداگانه نگهداری کنه، خیلی قضیه پیچیده میشد. به همین دلیل، یه استانداردی ایجاد شد که به نام BIP-39 معروفه و میاد از روی یه رمز مادر یا شاهکلید، تمام کلیدهای خصوصی بلاکچینهای مختلف رو میسازه. اینطوری به جای ذخیره تک تک کلیدهای خصوصی، فقط کافیه اون شاهکلید رو داشته باشیم. شاه کلید، همون کلمات بازیابیه!
کلمات بازیابی که میتونن ۱۲ تایی، ۱۸ تایی، ۲۴ تایی و … باشن، از یه لیست ۲۰۴۸ تایی کلمات انگلیسی انتخاب میشن و بعد از یه سری کارهای ریاضی، کلیدهای خصوصی از روی اونها ساخته میشن و در نهایت، کلیدها و آدرسهای عمومی از روی کلیدهای خصوصی به وجود میاد. این ارتباط به صورت سلسلهمراتبیه و پشتش اثبات ریاضی وجود داره. یعنی همیشه میشه از کلمات بازیابی، به آدرسها رسید ولی مسیر برگشتش ممکن نیست!
به کیف پولهایی که بر اساس این مکانیزم کار میکنن، میگن HD که به معنی Hierarchical Deterministic هست یعنی قطعیِ سلسلهمراتبی!
پس هر بار که توی یه کیف پول HD مثل تراست والت، اکانت میسازیم، کافیه فقط کلمات بازیابیش رو یه جا یادداشت کنیم. اگه هر اتفاقی برای موبایل یا اپلیکیشن کیف پول بیوفته، با استفاده از کلمات بازیابی، توی هر دستگاه دیگهای میتونیم به تمام دارایی اکانتمون دسترسی داشته باشیم.
نتیجه:
فرض کنید یه گاوصندوق داریم که ۵ تا کلید داره و فقط وقتی باز میشه که حداقل ۳ نفر از اون ۵ نفر، کلیدشونو همزمان بندازن توی قفل. این یعنی هیچکس تنهایی نمیتونه به محتویات گاوصندوق دست بزنه. حالا این مفهوم رو بیارید توی دنیای کریپتو و تبدیلش کنید به کیف پول چند امضایی یا همون Multi-Signature Wallet.
کیف پولهای معمولی، تکامضایی هستن کنترلشون فقط دست یک نفره و اگه کلید خصوصی یا کلمات بازیابی اون فرد لو بره، تمومه! ولی توی کیف پولهای چند امضایی، برای خرج کردن داراییها، باید چند نفر با هم همکاری کنن.
برای مثال، یه کیف پول چندامضایی با ساختار ۲ از ۳، یعنی سه نفر به این کیف پول دسترسی دارن، ولی برای جابجا کردن پولها، امضای حداقل دو نفر کافیه. این ساختار میتونه ۳ از ۵ باشه، یا حتی 5 از 9! بستگی به نیاز و سیاست شما داره.
به درد کیا میخوره؟
چند تا نکته فنی:
این نوع کیف پولها معمولا با استفاده از اسکریپتهای خاص یا قراردادهای هوشمند پیادهسازی میشن.
روی شبکههایی مثل بیتکوین، این ویژگی از طریق Script فعال میشه، و روی اتریوم، معمولا با کمک قراردادهای هوشمند.
اگر یکی از اعضا کلیدش رو گم کنه، ولی بقیه تعداد امضای لازم رو داشته باشن، داراییها همچنان قابل استفادهان. یعنی امنیت + انعطاف.
کیف پول چند امضایی مثل یه حساب بانکی مشترک هوشمنده. با این تفاوت که بانک وسط ماجرا نیست، همهچی روی بلاکچین تنظیم شده. این روش یه لایه امنیتی قوی برای مدیریت داراییهای تیمی یا سرمایههای مهمه.
«شبکه انتقال» موضوع مهمیه که موقع انجام یه تراکنش کریپتویی، باید بهش توجه کنیم. خیلی سادهس، ولی رایجترین اشتباهیه که کاربرها هنگام جابهجایی رمزارزها مرتکب میشن! پس بیاید کمی راجبش بیشتر بدونیم.
موقع جابهجا کردن رمزارز در بلاکچین، یه قانون مهم وجود داره که میگه: کارمزد انتقال باید با کوین اصلی (یا در اصطلاح، کوینِ بومی شبکه) پرداخت بشه. داستان زمانی پیچیده میشه که تعداد بلاکچینها و رمزارزها، خیلی زیاد شده و رمزارزهای معروف، علاوه بر شبکه اصلی خودشون، روی بقیه بلاکچینها هم ساخته شدن!
مثلا اگه بخوایم تعدادی بیت کوین (BTC) رو روی بلاکچین اصلی بیتکوین جابهجا کنیم، شبکه انتقال، میشه همون شبکه اصلی بیت کوین و کارمزد تراکنش به صورت BTC پرداخت میشه. نکته اینجاس که نسخههای دیگهای از بیتکوین روی بلاکچینهای دیگه مثل بایننس، اتریوم، کاردانو، آولانج، سوالانا و … ساخته شده و دقیقا معادل بیتکوین اصلی ارزش دارن.
این داستان فقط محدود به بیتکوین نیست و در مورد هر رمزارز دیگهای که روی شبکه اصلی خودش نباشه، صدق میکنه. مثلا رمزارز تتر (USDT) روی دهها بلاکچین ساخته شده. پس به همین ترتیب باید بدونیم که:
نکته مهم: زمانی که دارید رمزارز رو از صرافی برداشت میکنید، شما درگیر این مسائل نمیشید و صرافی خودش کارمزد تراکنش رو با توجه به شبکه انتقال، پرداخت میکنه (البته از جیب شما)
نکته: موقعی که میخواید رمزارز رو از کیف پول شخصی به صرافی بفرستید، این شما هستید که باید باتوجه به چیزی که در کیف پولتون دارید، شبکه انتقال رو برای صرافی مشخص کنید. مثلا اگه توی کیف پولتون، تتر از نوع Bep-20 روی شبکه بایننس دارید، باید توی صرافی، شبکه انتقال رو روی «بایننس» انتخاب کنید تا آدرس واریز تتر در شبکه بایننس بهتون نمایش داده بشه. طبیعتا موقع ارسال تراکنش از کیف پول، برای پرداخت کارمزد باید یه مقدار BNB توی کیف پولتون داشته باشید.
در فضای کریپتو، کلمات «کوین» و «توکن» خیلی به جای هم استفاده میشن و دیگه کاری نمیشه کرد؛ ولی خوبه که بدونیم در اصل، به رمزارز اصلی (یا بومی) یه شبکه بلاکچین میگیم «کوین – Coin» و به رمزارز که شبکه اختصاصی نداره و روی یه بلاکچین دیگه ساخته شده میگیم «توکن – Token».
بلاکچینهایی که قابلیت برنامهنویسی دارن، یعنی از قرارداد هوشمند (یا Smart Contract) پشتیبانی میکنن، همونایی هستن که میشه روشون توکن ایجاد کرد، مثل اتریوم، زنجیره بایننس، سولانا، ترون، آوالانچ و …
موقع جابهجایی کوین بومی شبکه، عملیات پردازشی کمتری انجام میشه و کارمزد انتقالش هم خیلی کمه؛ اما موقع جابهجا کردن یه توکن، در پشت صحنه ماجرا، یه قرارداد هوشمند، فراخوانی و اجرا میشه، در نتیجه پردازش بیشتری نیازه و کارمزدش یه مقدار بالاتره!
بریم سراغ مثال: کوین BNB، رمزارز بومی بلاکچین بایننسه. هر کسی میتونه روی این بلاکچین، توکن دلخواه خودشو با استاندارد BEP-20 بسازه. توکن CAKE روی شبکه بایننس ساخته شده و هر بار که بخوایم اونو جابهجا کنیم، یه قرارداد هوشمند در این بلاکچین اجرا میشه و کارمزدش با BNB محاسبه و پرداخت میشه.
یه مثال دیگه: کوین ETH، رمزارز بومی بلاکچین اتریومه که هممون میشناسیم. پروژههای بزرگی مثل یونی سواپ، آوه، کامپوند، چِین لینک و خیلیای دیگه روی اتریوم ساخته شدن. توکن همه این پروژهها با استاندارد ERC-20 روی اتریوم ساخته شده. موقع جابهجایی این توکنها، یه قرارداد هومند در این بلاکچین اجرا مبشه و کارمزدش با ETH محاسبه و پرداخت میشه.
این نکات و ریزهکاریا، کاملا تجربی هستن و تنها راه درست برای یادگیری عمیق این موارد، تعامل با پلتفرمها و انجام تراکنش واقعیه. به جای اینکه پول پکیج آموزشی بدید، بخشی از اون هزینه رو صرف خرید یه مقدار رمزارز کنید و صرافی به کیف پول و همچنین از کیف پول به صرافی انتقال بدید و کارمزدها رو مقایسه کنید. تنها راه رستگاری همینه!
اگه درسهای قبل رو با دقت مطالعه کرده باشید، الان کاملا درک میکنید که برای فعالیت در حوزه بلاکچین، به اجبار باید از چندتا کیف پول و صرافی استفاده کنیم. مثل اسنپ و تپسی که اکثرا جفتشو روی گوشیمون داریم، بهتره توی ۲-۳ تا صرافی اکانت داشته باشیم و حداقل ۲ تا کیف پول شخصی روی گوشیمون باشه.
اولین و مهمترین ویژگی یه کیف پول ارز دیجیتال، امنیته. اگه این قضیه OK باشه، بقیهش دیگه خیلی مهم نیست. ماشالا سازندههای کیف پول یه جوری دارن با هم رقابت میکنن که اکثرا، چندین قابلیت رو با هم ارائه میدن.
به طور کلی، کیف پولی که از بلاکچینهای مختلف پشتیبانی کنه، قابلیت سواپ یا تبدیل رمزارزها رو داشته باشه، گزینه مناسبیه. علاوه برا این امکانات، اگه قابلیت استیک کردن هم براتون مهمه، تراست والت (Trust Wallet) در این زمینه خیلی پییشتازه. اگه میخواید توی برنامه کیف پول، به بازار فیوچرز دسترسی داشته باشید، کیف پول بیت گت (Bitget) انتخاب خوبیه. سیف پل (SafePal) هم برای بریج کردن خیلی جذابه.
اگه عشق سولانایید و میم کوینایی این شبکه رو زیاد خرید و فروش میکنید، کیف پول فانتوم (Phantom) و سولفلر (Solflare) خوراک شماست. کیف پول ترون لینک (TronLink) برای فعالان شبکه ترون و مای اتر والت (MEW) کیف پول اختصاصی شبکه اتریومه. کیف پول تان کیپر (Tonkeeper) هم معرف حضور همه طرفدارای بازیهای تلگرامی هست.
خلاصه میخوایم بگیم که کیف پولی که برای همه نیازها، بهترین انتخاب باشه، وجود نداره! ما باید با توجه به سطح دانش، سرمایه و نوع فعالیتی که میکنیم، کیف پول مناسب خودمونو انتخاب کنیم.
«ریسک» یک مفهوم مهم و تاثیرگذار در زندگیه و ارتباط عمیقی با قوانین «احتمالات» داره. هر بار که از خونه میریم بیرون، در معرض ریسکهایی با احتمال وقوع متفاوت هستیم. در همین راستا، استفاده از هر پلتفرم مالی، ریسکهایی با خودش به همراه داره.
مثلا اگه پولمونو میذاریم توی بانک، این احتمال وجود داره که بانک ورشکسته بشه و پولمون از دست بره. یا اگه سوار هواپیما میشیم، احتمال داره آخرین سفر عمرمون باشه، اما چون احتمال وقوع این حوادث خیلی کمه، ریسک انجام این کارها رو به راحتی میپذیریم.
حال بریم سراغ کیف پولهای کریپتویی. همونطور که گفتیم، رمزارزها در آدرسهای بلاکچینی نگهداری میشن و نرمافزار کیف پول، یه اپلیکیشنه که دسترسی ما به رمزارزهامون رو آسونتر میکنه. بلاکچین کاری نداره شما از چه طریقی میخواید رمزارزتونو خرج کنید، اون به هر کسی که به اطلاعات لازم برای خرج کردن موجودی یه آدرس، دسترسی داشته باشه، اجازه این کارو میده!
حالا این ماییم که باید با توجه به حجم سرمایه و نیازمون، پلتفرم مناسب مدیریت داراییهای رمزارزی خودمونو انتخاب کنیم. اگه بخشی از رمزارزهامون در صرافی هستن، هیچوقت نباید فراموش کنیم که صرافی داره به هزاران نفر سرویس میده و از «کیف پولهای گرم» یا «Hot Wallet» استفاده میکنه که همیشه آنلاین هستن! هر چند ماه یا چند سال یبار، یکی از صرافیهای بزرگ با اون همه اقدامات امنیتی، هک میشه و کلی رمزارز به سرقت میره. پس این ریسک همیشه بیخ گوش همه کاربرها وجود داره.
جالبه که بدونید، صرافیهای بزرگ، از چندین لایه امنیتی برای دسترسی به داراییها استفاده میکنن و هیچوقت تمام داراییهارو یهجا نگه نمیدارن. از چندین کیف پول سرد هم برای نگهداری بخشی از داراییها استفاده میکنن که اکثر چند امضایی هستن.
نکته اینجاست که شفافیتی که بلاکچین با خودش به همراه آورده، در این مورد، خیلی دردسرسازه؛ چون تعداد و نوع تراکنش صرافیها، همیشه قابل تشخیصه و دوستان کلاهبردار، همیشه با شاخکهای تیز، منتظرن یه سوراخ پیدا کنن و پولای بیزبون کاربرها رو به جیب بزنن.
در کل، این یه مسابقه بیانتها بین هکرها و صرافیهاست و ما به عنوان کاربر باید در برنامهریزیهای مالیمون، همیشه ریسک چنین مواردی رو در نظر بگیریم.
اگه رمزارزهامون در یک کیف پول شخصی و غیرحضانتی مثل «تراست والت» و «سیف پل» باشن، به این معنی نیست که ریسک هک شدن ندارن، بلکه ریسک این قضیه خیلی خیلی کمتره! در حقیقت تا زمانی که به خوبی از کلمات بازیابی نگهداری کنیم و نکات امنیتی لازم رو رعایت کنیم، بازم احتمال سرقت داراییامون صفر نیست، اما ریسک این کار به شدت کم میشه و حداقل، شب میتونیم راحت بخوابیم.
وب ۳ به سایتها و پلتفرمهایی گفته میشه که میتونن با شبکههای غیرمتمرکز مثل بلاکچین، ارتباط برقرار کنن. کیف پول وب ۳ به کیف پولی گفته میشه میتونیم با استفاده از اون، به پلتفرمهای وب ۳ مثل صرافیهای غیرمتمرکز (یا همون دِکسها) متصل بشیم.
کیف پولهای وب ۳ در ابتدا به صورت افزونه (یا اِکستنشن) مرورگر در کامپیوتر معرفی شدن، مثل متامسک (MetaMask) که معروفترین اونهاست. در ادامه، سایر کیف پولهای موبایلی معروف مثل تراست والت، بیت گِت، سیف پل و خیلیای دیگه دست به کار شدن و الان همشون قابلیت وب ۳ دارن.
اگه بخوایم توی یه دکس مثل یونی سواپ (Uniswap) یا ریدیوم (Raydium) خرید و فروش کنیم یا از خدمات پلتفرمهایی مثل آوه (Aave)، پنکیک سواپ (PancakeSwap) و به طور کلی هر پلتفرم حوزه دیفای استفاده کنیم، باید کیف پول حاوی رمزارزهامون رو به اون پلتفرم متصل کنیم. این کیف پول باید از نوع وب ۳ باشه تا بتونیم ضمن حفظ امنیت، هر موقع نیاز بود، اجازه دسترسی به کیف پول و انجام تراکنش رو صادر کنیم.
نتیجه: اکثر کیف پولهای کریپتویی معروف که میشناسیم، از نوع وب ۳ هستن و قابلیت اتصال به پلتفرمهای دیفای رو دارن. برای دیدن لیست این کیف پولها، حتما به صفحه «بهترین کیف پولهای ارز دیجیتال» سر بزنید.
کیف پول سختافزاری ارز دیجیتال، یه محصول فیزیکی برای نگهداری امن از رمزارزهاست. همین اول کار اینو بگیم که هیچ کیف پولی، چه نرمافزاری و چه سختافزاری، هیچوقت دارایی ما رو توی خودش نگهداری نمیکنه! بلکه فقط و فقط، میتونه از کلید خصوصی آدرسها و کلمات بازیابی اکانت ما محافظت کنه.
همونطور که چندین بار اشاره کردیم، رمزارزها فقط میتونن توی آدرسهای بلاکچینی وجود داشته باشن و بین آدرسها جابهجا بشن. تنها شرط لازم و کافی برای جابهجا کردن یه توکن، داشتن کلید خصوصی مربوط به آدرس حاویه اون توکنه!
کیف پول سختافزاری، مشابه کیف پولهای نرمافزاری، مسئول نگهداری از کلیدهای خصوصی مربوط به اکانت ماست. حالا چه فرقی با تراست والت داره؟ نسخههای نرمافزاری مثل تراست والت، کلیدهای خصوصی رو توی حافظه موبایل کاربر ذخیره میکنن، اما کیف پول سختافزاری، یه حافظه مخصوص برای نگهداری کلیدهای خصوصی داره که دسترسی به اون به شدت محدود شده و فقط و فقط از طریق همون دستگاه امکانپذیره و نیاز به تایید دستی توسط کاربر داره.
نکته مهمتر اینه که کیف پول سختافزاری رو طوری طراحی میکنن که به هیچ وجه، به طور مستقیم به اینترنت دسترسی نداشته باشه. به همین خاطر به این دستگاهها «کیف پول سرد» یا «Cold Wallet» گفته میشه.
کیف پولهای سختافزاری، عموما در کنار یه اپلیکیشن کار میکنن که میتونه روی کامپیوتر یا گوشی نصب بشه. زمانی که بخوایم یه رمزارز رو جابهجا کنیم، به کمک اون اپلیکیشن، تراکنش مربوطه ساخته میشه و در لحظهای که باید امضای تراکنش با کلید خصوصی انجام بشه، باید یه دکمه یا همچین چیزی رو روی کیف پول فشار بدیم تا عملیات تایید بشه.
تمام ظرافت ماجرا در اینه که مهمترین عملیات یه تراکنش، یعنی امضای تراکنش، در دستگاهی انجام میشه که هیچوقت به طور مستقیم به اینترنت متصل نیست. به همین خاطره که احتمال نفوذ و هک کیف پولهای سختافزاری از روشهای آنلاین وجود نداره!
شرکتهایی که تجربه خوبی در ساخت کیف پولهای سختافزاری دارن:
به زودی